چکیده:
بحث انواع در محافل ادبی جهان بسیار پردامنه مطرح شدهاست و تحولات بسیاری از روزهای آغازین طرح مستقل آن از سوی ارسطو به خود دیدهاست. اما در محافل ادبی ما، توجه به آن بسیار سطحی بودهاست، به گونهای که این توجه سطحی مانع طرح بحثهای تازه در این باب گردیدهاست؛ بحثی که به شکل دستوپا شکسته و ابتدایی وارد مباحث ادبی ما گردیده و بدون معادلسازی با ادب فارسی و پرورده شدن، گاه مطالبی از آن مییابیم و نمونهها و اجزای آن هم به تبع کُل ناقص است. در این مقاله، سعی کردهایم برخی نقصها را نمایان سازیم و نمونههای تازهای از بحث انواع را مطرح کنیم و نشان دهیم گنجاندن آثار در انواع ارسطویی چندان دقیق نیست و نیاز به بازنگری جدی دارد. بحث سیالیت زیرگونهها، استقلال آنها، گونههای غالب و مغلوب و نیز متروژانر یا گونۀ مادر از بحثهایی است که در حد فضای کنونی به آنها پرداختهایم و راه را برای نقد و ادامۀ بحث باز میبینیم.
The discussion of literary genres has been widely raised in literary circles in all of the world and has experienced significant changes since the opening day when Aristotle introduced it firstly. In our literary circles، however، a very superficial attention has been paid to it، in a way that this surface attention has prevented new discussions in this regard; what has incompletely and primitively entered our literary debates on this subject، without being equated with Persian literary language، however، we sometimes find something out of that from which the samples and the components are incomplete as a consequence. Proposing new examples of literary genres، it has been tried in present paper to illustrate some of the defects and to prove that the inclusion of literary works in Aristotle's classification of genres is not accurate and needs to be seriously reviewed. The fluidity of sub-genres، their independence، and the dominant or non-dominant genres etc. are among the topics have being discussed at the current level of this study. Although، the criticisms will be received in this regard and the discussions can be followed-up.
خلاصه ماشینی:
اما در محافل ادبی مـا، توجـه بـه آن بسـیار سـطحی بوده است ، به گونه ای که این توجه سطحی مانع طرح بحث های تازه در این باب گردیده است ؛ بحثی کـه به شکل دست وپا شکسته و ابتدایی وارد مباحث ادبی ما گردیده و بدون معـادل سـازی بـا ادب فارسـی و پرورده شدن ، گاه مطالبی از آن می یابیم و نمونه ها و اجزای آن هم به تبع کل ناقص است .
بحـث سـیالیت زیرگونه ها، استقلال آن ها، گونه های غالب و مغلوب و نیز متروژانر یا گونۀ مادر از بحث هایی است که در حد فضای کنونی به آن ها پرداخته ایم و راه را برای نقد و ادامۀ بحث باز می بینیم .
واقعـا معیـار طبـع سـلیم چیسـت ؟ معیـار سلیم الفطر̧C بودن چیست ؟ اگر در جایی هم اشاره هایی به انواع داشته باشیم ، نمونۀ آن را در جایی دیگر نمی بینیم که حکم به شمول ، انسجام و قانونمندی این بحث کنیم ؛ مثلا عنصرالمعالی در شعر، مدح ، غزل ، هجا، مرثیت و زهد را از انواع شعر برمی شمرد و پیشنهادهایی برای نیکو بودن ایـن نوع شعرها ارائه می کند (ر.
در بین منتقدان دیگر این عصر، نورترو_ فرای (Northrop Frye) از جمله کسانی است که بـا حمایت از بحث انواع با ارائۀ اصل «رادیکال ارائـه » کـه مخاطـب اصـالت پیـدا مـی کنـد، گونه های ادبی را مورد بررسی و مداقه قرار می دهد (ر.
حال ، سؤال ایـن است که مدح هایی از این دست را باید مربوط به چه گونه ای دانست و ذیل کدام گونۀ اصلی قرار دارد؟ نکته در همین جاست کـه برخـی از زیرگونـه هـا را در هـیچ یـک از زیرگونه های اصلی نمی توان گنجاند.