چکیده:
از نظر ملاصدرا میان عقل و اخلاق دادوستد مؤثری وجود دارد و هردو کارکردهای گوناگونی دارند. منشاء رفتارهای آدمی، عقل عملی است که نفس را برمی انگیزد تا قوای عملی خود را برای صدور افعال جزئی به کار گیرد و این کار به واسطه آراء و عقایدی است که در حوزه عقل نظری پدید می آید و بادرک خیر و شر جزئی در حوزه عقل عملی، افعال انتخاب شده و به عنوان فضائل صادر می شوند. متناسب با هر مرتبه ای از ادراک ، افعال خاصی از نفس صادر می شود و صدور آن افعال با ارزش ها و فضائل خاصی ارتباط دارد. همانگونه که نفس دارای ادراکات حسی، خیالی و عقلی است، بر اساس آنها افعالی نیز پدید می آید و ارزش ها و فضائل خاصی هم متناسب با آن افعال در نفس حاصل می شود. ملاصدرا اعتقاد دارد با رشد و احاطه عقل دو وصف عدالت و حریت در نفس پدید می آید و موجب تعالی قوای نفس می شود و با مدیریت خواهش ها و تمایلات جسمانی، نفس به مقام آزادی از تمام اسارتها می رسد و این حکمت و حریت، سرچشمه صدور فضائل انسانی است. در پژوهش حاضر رابطه عقل نظری و عملی با فضائل اخلاقی بررسی وتحلیل شده ونشان داده می شود که میان درجات تجرد ادراکات و تعالی ارزشهای اخلاقی رابطه متقابلی وجود دارد.
Mulla Sadra believes there are effective interactions between reason and ethics which have different funnctions. The source of human acts is practical reason which provoks the soul to use its practical facaulties for doing the particular acts. This matter depends on the ideas and beliefs which are apeared in the dimension of pure reason . by understanding the particular goodness and evil in practical reason dimension the acts have been chosen and issued as a virtue. According to the level of perception, the soul originates the specific acts. As the soul has various perceptions including sensual, imaginary and rational, accordingly, the acts and their proper virues will be issued. He holds that by rising the reason, two important attributes that is, justice and freedom will be manifested for the soul which transcends the soul facaulties and by managing the corporeal passions, the soul comes to be free from all chains. The justice and liberty originates all human virtues. At this research, the relationship between pure and practical reason and moral behaviors has been analyzed and shown that there are mutual nexus between the immateriality of the perceptions and ethics.
خلاصه ماشینی:
انسان به واسطه قوه عقـل ، مسـتعد و توانـا بـه شـناخت حقـايق موجودات و آراستگي به زيور حکمت است و اگر اين قواي نهفته در مزرعه وجود خـويش را به فعليت برساند، عوالم هستي را طي مي کند و به کمال لايـق خـويش نايـل مـي گـردد، کـه همان مقام جانشيني خدا است .
براي پاسخ به اين سوال بايد به نحوه عملکرد انسان بپردازيم رابطه حکمت و فضيلت در نگاه ملاصدرا مي دانيم که از نظر ملاصـدرا، انسـان هـر انـدازه بـه حکمـت دسـت يابـد از وجـود بيشـتري برخودار مي شود و هرچه سعه وجودي انسان گسترش يابد، اخلاقي تـر عمـل مـي کنـد، حـال سؤال اين است که اين حکمت چيست که در انديشه ملاصدرا با وجود و اخلاق ملازم اسـت ؟ يکي از مهمترين و جامع ترين تعاريف صدرا از حکمت اين است که : «حکمت شناخت حقايق اشياء است » (ملاصدرا، ١٤١٠، ٧ / ١٤٧).
نحوه صدور رفتارهاي اخلاقي باتوجه به مقدماتي که ارائه شده ، مي توان گفت که وقتي يک معرفت يا اعتقاد مـي خواهـد به يک رفتار و فعل تبديل شود هم به ابزار قوي نياز دارد و هـم بايـد موانـع و حجـاب هـا رفـع گردد و هم بايد هماهنگي و انسجام خاصي بين قوا وجود داشته باشد ، به نظـر ملاصـدرا بـراي اينکه صفات و خوي هاي نيکو پديدآيد، بايد بين چهار رکن قوه علم ، قوه شهوت ، قوه غضب و قوه عقل که مبادي انشعاب خوي هاي گوناگون هستند ، انتظام و اعتـدال ايجـاد کـرد و ايـن عدالت و تعادل بين اين چهار رکن موجب بروز فضايل و اخلاق متعاليه مي گـردد (ملاصـدرا، ١٤١٠، ٨٩/٩).