چکیده:
رنگین کمان آسمان : کمال الدین فارسی و دیتریش دو فرایبرگ
برنارد مت ص 47
در این نوشتار آراء و تعلیلات دانشمندان یونانی، اسلامی و لاتینی درباره رنگین کمان، از ارسطو تا دیتریش دو فرایبرگ و کمال الدین فارسی بررسی شده است. از نظر ارسطو، رنگین کمان حاصل تابیدن نور بر ذرات آب در ابر است. در جهان اسلام ابن هیثم که نخستین بار تحولی جدید در شناخت نور یا اپتیک قدیم پدید آورد، با «روش تجربی» به توضیح رنگین کمان پرداخت. چند قرن بعد کمال الدین فارسی به تفسیر نوشته های ابن هیثم همت گماشت و با ساخت مدلی، عوامل و زمینه های تشکیل رنگین کمان را بازسازی کرد. در جهان لاتینی نیز پس از ترجمه میراث نورشناختی اسلامی، روبرت گروستت و آلبرت لوگراند از جمله نخستین کسانی بودند که به مطالعه این پدیده پرداختند؛ اما در واقع کشف علت پدیده رنگین کمان در جهان لاتینی مدیون دیتریش دو فرایبرگ است. توضیحات دیتریش حدود سال های 1305م/605 ق، یعنی همان سالی که فارسی نتایج تحقیقاتش را منتشر کرده بود، ارائه شد.
خلاصه ماشینی:
"او رنگینکمان را با تشبیه آن به امواج منتشرشونده در یک فضای پر که دستخوش شکست موج میشوند تبیین میکند،یعنی به همان روشی که عدسیهای شیشهای به علت تابیدن نور رنگها را ایجاد میکنند،ابر کامل نیز در خروجی خود یک مخروط رنگی را،به مانند پژواک صوت(برگشت صوت)ایجاد میکند،و برای اینکه این مخروط رنگی به سمت ناظر بیاید،روی یک ابر دیگر، که در پشت آن قرار دارد،منعکس میشود(شکل 5).
او میخواست تبیین کند که علت ایجاد رنگینکمان در آسمان چیست و علم اپتیک چگونه تمرکز نور را که از یک جسم آسمانی،توسط بازتابها و شکستهای خاص اشعه،به چشم میرسند،توجیه میکند؟بنابراین آزمایش را با یک بلور کوارتز و یک کره پر از آب انجام داد و چنین استنباط کرد که نورهایی که بعد از بازتابها و شکستها خارج میشوند باید رنگی باشند(شکل (1).
به هرحال دیدیم که در این راستا هردو نفر از روشی تجربی استفاده میکردند که بنیان آن توسط ابن هیثم پیریزی شده بود؛اما تفاوتهایی عمده در راهکارهایی که هرکدام انتخاب کرده بودند آشکار است:یکی آن که تحقیقات علمی در سرزمینهای اسلامی در محافل غیر مذهبی صورت میگرفت، در حالی که در سرزمینهای لاتین تحت سیطرهء مسیحیت بود؛دیگر این که،به ویژه شروع به آزمایشهای تجربی از سوی بعضی اقوام لاتینی،یعنی آنچه را که در بالا مورد بررسی قرار دادیم،بر این سیاق نبود،یعنی آزمایشها اساسا به روش نوشتاری1فرمولبندی شده بودند.
روشی که دیتریش دو فرایبرگ توانست بر اساس آن زاویه 22 درجه را تعیین کند،به طوری که بتوان تحت آن رنگ قرمز اولین کمان در رنگینکمان را ایجاد و مشاهده کند،و روشی که کمال الدین فارسی و دیتریش با آن نوار اسکندر را توجیه میکردند،به خوبی نشان میدهند که وقتی اقوام لاتین شیفتهء علوم تجربی شدند،در ارائه نتایج خود از دادههای کمی استفاده میکردند."