چکیده:
در جامعه ایران امروز، موانع کارآفرینان صرفنظر از عوامل سیاسی، اقتصادی، حقوقی و مدیریتی به دلایل انسانی – اجتماعی از جمله نادیده گرفتن روابط و پیوندهای اجتماعی و سرمایه انسانی بهعنوان مهمترین دارایی یک سازمان نیز است. از اینرو پژوهش حاضر به بررسی تاثیر سرمایه انسانی و اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال سرمایههای طبقهبندی شده توسط بانک جهانی، بر قصد کارآفرینی به عنوان یکی از مهمترین عوامل موثر در راهاندازی یک کسبوکار جدید و کارآفرینانه و با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی میپردازد. جامعه آماری پژوهش حاضر دانشجویان سال چهارم مقطع کارشناسی و سال دوم مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تهران در سال تحصیلی 1393-92 بودند، چرا که این دانشچویان بهطور بالقوه در آستانه شروع یک کسبوکار جدید و کارآفرینانه هستند و همچنین، بهدلیل حضور چند ساله آنها در دانشگاه میتوان تاثیر حضور در محیط دانشگاه بر نظرها و ترجیحات آنها را به خوبی استخراج کرد. بدین منظور بر اساس جدول مورگان 367 پرسشنامه با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی طبقهای از این جامعه جمعآوری شد. به منظور سنجش روایی پرسشنامه پژوهش از تحلیل عاملی تاییدی و جهت تعیین پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد. فرضیههای پژوهش به کمک آزمون مدلیابی معادلات ساختاری مورد بررسی واقع شدند. مطابق نتایج بهدست آمده تاثیر مثبت و معنادار سرمایه انسانی بر قصد کارآفرینی مورد تایید قرار گرفت. حالآنکه تاثیر سرمایه اجتماعی بر قصد کارآفرینی فقط در مورد افرادی با سبک شناختی احساسی تایید شد. در نهایت، نقش تعدیلگری سبک شناختی در ارتباط بین سرمایه اجتماعی و قصد کارآفرینانه مورد تایید قرار گرفت.
خلاصه ماشینی:
از اینرو پژوهش حاضر به بررسی تأثیر سرمایه انسانی و اجتماعی بهعنوان یکی از اشکال سرمایههای طبقهبندی شده توسط بانک جهانی، بر قصد کارآفرینی به عنوان یکی از مهمترین عوامل مؤثر در راهاندازی یک کسبوکار جدید و کارآفرینانه و با در نظر گرفتن نقش تعدیلگری سبک شناختی میپردازد.
لذا با در نظر گرفتن نقش و اهمیت سرمایه انسانی و اجتماعی در کارآفرینی و نیز با توجه به نقش دانشگاه به عنوان مهمترین محیطی که فرد در آن به صورت علمی آموزشهای کارآفرینانه میبیند، این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال اصلی است که سرمایه انسانی و اجتماعی چه تأثیری بر قصد کارآفرینانه در بین دانشجویان دانشگاه تهران دارند؟ همچنین، بررسی نقش تعدیلگرانه سبک شناختی و نیز عدم وجود پژوهشی مشابه و با ابعاد ذکر شده در این پژوهش را میتوان به عنوان تأییدی بر جنبه نوآورانه کار دانست.
نتایج بررسی پیشینه نشان می دهد که در سطح ملی به صورت مدون در خصوص سرمایۀ انسانی و سرمایه اجتماعی و رابطۀ آن ها با قصد کارآفرینانه و به طور خاص با در نظر گرفتن سبک شناختی به عنوان متغیر تعدیل گر، پژوهش کاربردی صورت نگرفته است.
این پژوهش درصدد آن است که با توجه به نظریات به بررسی رابطۀ سرمایه انسانی و اجتماعی بر قصد کارآفرینانه با در نظر گرفتن نقش تعدیل گری سبک شناختی در کشور و به طور خاص در نمونۀ آماری بپردازد و اعتبار آن ها را مورد آزمون و ارزیابی قرار دهد.