چکیده:
یکی از مسایل جدید کلامی ، «رابطة دین و اخلاق» است.این مسئله را از زوایای متعددی می توان بررسی کرد. این تحقیق به یکی از ابعاد آن که جنبه کاربردی دارد یعنی تاثیر دین بر اخلاق ،می پردازد. این نوشتار با روش مطالعه کتابخانه ای ، در صدد رد نظریه ای است که معتقد است دین به ارزش های فرعی( خادم ) که حجم عظیم اخلاق را تشکیل می دهند، نمی پردازد . این پژوهش می کوشد نقشهای مهم و اساسی دین در حوزه اخلاق و نسبت به ارزش های اصلی و فرعی درسه حوزة «معرفت»، «توجیه» و «معیار» ترسیم نماید . دین درتبیین خوبی و بدی و همچنین ذکر احکام جزیی اخلاقی، عقل را یاری رسانده و اهداف اخلاقی را بیان مینماید؛ تحسین و تقبیح خداوند به عنوان ناظر آرمانی ، رفتار اخلاقی را موجه می سازد.دین ، قرب و رضایت خداوند را به عنوان معیار نهایی در اخلاق معرفی می کند.همچنین دین در تربیت اخلاقی و توانبخشی ، نقش اساسی دارد
خلاصه ماشینی:
تقسیم بندی ایشان نه با مبانی دینی - اسلامی ما سازگار است، چون اگر نگوییم همه ارزش های اخلاقی اصیل و پایدار و زوال ناپذیرند، اکثریت قریب به اتفاق آن ها پایدار و اصیل بوده و آن قدر اهمیت دارند که زندگی دنیوی خادم و تابع آن بوده و باید بر اساس آن ها پایه ریزی شود; و نه با اظهارات خودش در جای دیگر سازگار و منطبق است; زیرا آقای سروش در مقاله «آن که به نام بازرگان بود نه به صفت » که در کیان شماره 23 به چاپ رسید، عکس این نظر (که اخلاقیات ارزش های خادم زندگی و برای زندگی دنیوی و نیز آداب زندگی اند نه فضایل اصیل اخلاقی) را ابراز داشته و در صفحه 17 مقاله مزبور پس از تقسیم مسایل دینی به سه بخش: فقه، اخلاق و اعتقادات، در باره اخلاقیات می نویسد: «دوم: بخش اخلاق دین، که بخش بسیار مهم تر آن است .
دقت در دلیلی که در رد ابتنای وجودشناسی اخلاق بر دین ارائه شده نیز نشان میدهد که باز نگاه همه یا هیچ بر سخنان ایشان حکمفرماست؛ ایشان بیان میدارند: «اگر خدا فرمان داده باشد که باید کودک بیگناه را شکنجه کرد، شهودهای اخلاقی ما میگوید انجام این فعل خطاست.
ایشان بیان میکنند که:«عموم قائلان به «نظریه حداقلی فرمان الهی»، بر این باورند که اگرچه در دو عرصه فوق(دلالت شناسی و وجود شناسی)، اخلاق ،نیازی به دین ندارد، اما احراز معرفت اخلاقی موجه متوقف بر رجوع به دین است و مستقلا فراچنگ نمیآید.