چکیده:
مقاله حاضر درصدد است با نگاهی به آرای امام خمینی رحمه الله و به منظور تحلیل انقلاب اسلامی بحثی را طرح نماید که نگاهی جامع به مهمترین پدیده قرن بیستم است. شهرت امام خمینی رحمه الله به فقاهت و مرجعیت سبب شده است نگاههای حکمی ـ فلسفی، اخلاقی ـ عرفانی و قرآنی ـ تفسیری در تحلیل انقلاب اسلامی کمتر مورد توجه قرار گیرد و مغفول واقع شود. سوال اصلی این است که چگونه میتوان در چارچوبی پژوهشی، ابعاد مختلف تحلیل انقلاب اسلامی در اندیشه امام خمینی رحمه الله مورد بررسی قرار گیرد تا محقق دچار نگاه تک بعدی نشود؟ مدعا این است که میتوان در تحلیل انقلاب اسلامی از منظر امام خمینی رحمه الله نگاهی جامع را شاهد بود. چارچوب سه لایهای که در آثار امام خمینی رحمه الله نیز مورد توجه است میتواند تحلیل جامعی نسبت به پدیده انقلاب اسلامی ارائه نماید.
This paper seeks to study Imam Khomeini's views, analyzes the Islamic revolution and proposes a discussion that may be regarded as a comprehensive look at the most important phenomenon of the 20th century. Imam Khomeini's reputation in feqahat and marja`iyat has led to a lack of attention to the philosophical, ethical, mystical and Quranic exegetic approaches in analyzing the revolution. Main question of the study follows as: how may one consider and use different approaches in analyzing the Islamic revolution on the basis of Imam Khomeini's thought and avoid single-sightedness? The claim is that one, relying on Imam`s works, can use a comprehensive approach in the field. A three-dimensional framework considerable Imam Khomeini`s works can provide a comprehensive analysis of the Islamic Revolution.
خلاصه ماشینی:
(ورعی و ناصری، 1388: 188 ـ 155؛ و میرباقری، 1389: 175 ـ 169) تردیدی در این نیست که امام خمینی فقیه و مرجعی است که طرفداران زیادی داشته و دارد اما این پرسش طرح میشود که آیا در تحلیل انقلاب اسلامی فقط به همین منظر فقه و فقاهت و مرجعیت اکتفا شود و دیگر حوزهها مغفول واقع شود یا اینکه میتوان با توجه به آثار و آرای امام خمینی، نگاهی جامع به پدیده انقلاب اسلامی انداخت و تحلیل بومی جامعی ارائه نمود؟ بنابراین افزون بر تبیین نگاه فقهی میتوان از جایگاه حکمت، فلسفه، اخلاق و عرفان در منظومه فکری ایشان نیز پرسش نمود.
بر این اساس این پرسش هم پاسخ مییابد که امام خمینی که سالها به تدریس حکمت و فلسفه ملاصدرا همت گماشته و آثار اخلاقی و عرفانی مختلفی پدید آورده است، در دوران انقلاب اسلامی نیز از حکمت، فلسفه، اخلاق و عرفان فاصله نگرفته و صرفا به فقاهت و اجتهاد اکتفا نکرده و ازاینرو در تحلیل انقلاب اسلامی باید به همه ابعاد و اضلاع فکری ایشان به مثابه یک منظومه توجه صورت گیرد.
سیدحسین نصر، ورود امام خمینی به عرصه سیاسی در آخرین سالهای عمر ایشان را نتیجه طبیعی مباحث عرفانی حکمت متعالیه و بهویژه سیر و سلوک عرفانی در قالب اسفار عقلی چهارگانه ذکر کرده است: برای بسیاری از افراد جالب توجه است و حتی ممکن است شگفتآور باشد که میبینند آیتالله خمینی که در اوایل عمرش نه فقط به عرفان نظری بلکه به عرفان عملی بر ریاضت و عزلت و ترک دنیا تأکید میکند بسیار علاقهمند بود، در اواخر عمرش کاملا وارد صحنه سیاست شده است.