چکیده:
در طول تاریخ اسلام، حدیث «ثقلین» به عنوان سندی پرافتخار بر صفحة زرین حقیقت شیعی درخشیده و در حوزههای گوناگون کلامی، فقهی، حدیثی و تاریخی محل استناد شیعیان بوده است. این سند از چنان ظرفیتی برخوردار است که میتواند عامل وصل بوده و رفع اختلافات بین امت اسلام را موجب گردد و زمینة انسجام مسلمانان را فراهم سازد، ولی متاسفانه به سبب جهالت و بیمهریها، از این ظرفیت عظیم درست استفاده نشده است. سوال اصلی این است که چه عواملی موجب دور ماندن امت اسلام از این ظرفیت گردیده است؟ به نظر میرسد شبههافکنیها یکی از عوامل مزبور است. ضرورت فراهم آمدن بستر مناسب برای استفاده هرچه بیشتر از این ظرفیت، نگارنده را واداشت تا در تحقیق حاضر به دنبال پاسخ به برخی از آن شبهات برآید.
روش تحقیق توصیفی ـ تحلیلی و مستند به منابع معتبر عامه است تا زمینة پذیرش بهتر مطالب را فراهم سازد. یافتههای تحقیق نشاندهندة ضعف بنیادین شبهات واردشده بوده و با اندکی تامل و ملاحظة منصفانه، شبهات مزبور قابل برطرف شدن است.
During the history of Islam, “Ḥadīth al-Thaqalayn " has been an important document for the Shiite and a source of reference in different areas of theology, jurisprudence, hadith and history. This document has great capacities; it can be a connecting factor used for resolving the differences among the Ummah of Islam and provide the ground for the unity of Muslims. But unfortunately, due to ignorance and inattention, this great capacity has not been used properly. The main question is: what factors have led to the Islamic nation’s ignorance of this capacity? It seems that one factor concerns the doubts raised in this regard. The necessity of providing a suitable ground for making maximum use of this capacity led the authors to seek answers for some of those doubts in the present research. The research methodology is descriptive-analytical, and in order to gain better acceptance, it is documented by authoritative sources. The findings of the research indicate that the raised doubts have fundamental weaknesses, and the doubts can be resolved with a little reflection and fair consideration.
خلاصه ماشینی:
"ابنحجر هیثمی مکی از علمای شهیر عامه، نسبت به این اقدم ابنجوزی واکنش نشان داده، سخنش را به خاطر توهم و غفلت قلمداد کرده است و بعد از نقل متعدد حدیث ثقلین از صحیح مسلم، ترمذی و احمد حنبل مینویسد: «و ذکر ابن الجوزی ذلک فی العلل المتناهیة وهم او غفلة عن استحضار بقیة طرقه بل فی مسلم عن زیدبن ارقم انه قال: ذلک یوم غدیر خم...
نکتة دیگری که باید بدان توجه شود عدم امکان صدور چنین دستوری از سوی رسول خداست؛ زیرا مفاد چنین سخنی معصوم بودن همة صحابه خواهد بود، و حال آنکه کسی چنین ادعایی نکرده است؛ زیرا از یکسو، برخی از اصحاب به جهل و نادانی خود در احکام و تفسیر آیات اعتراف کردهاند، و از سوی دیگر، برخی از صحابه، اصحاب دیگر را به فسق و فجور متهم و حتی توهین و تکفیر نموده یا به روی هم شمشیر کشیدهاند و در زندگی بعضی از آنها اقدامات خلافی همچون شرب خمر و خرید و فروش آن و جاری شدن حد شرعی بر آنان، شهادت دروغ، خروج و شورش بر خلیفة وقت و مانند آن ثبت شده است.
برهمیناساس، یکی از نویسندگان عامه پس از بیان مردود دانستن این حدیث از سوی ابنحجر، ابنکثیر، ذهبی، مزی و سخاوی میگوید: وقتی اینان، که بر همة کتابهای حدیثی احاطه دارند، حدیث را نمیشناسند، پس چه کسی آن را میشناسد و قبول دارد؟ سپس به نقل یک توجیه پرداخته، میگوید: بعضی از علما بر فرض صحت حدیث، آن را چنین تفسیر کردهاند که مراد پیامبر( ارجاع به عایشه در برخی از احکام مخصوص بانوان است (رشیدرضا، 1329ق، ص 821 )."