چکیده:
هدف این پژوهش، مطالعه رابطه سبک های فرزندپروری ادراک شده و نگرش مذهبی والدین، در پیش بینی بزهکاری نوجوانان شهر قم بوده است. نمونه پژوهش شامل 39 نفر از نوجوانان بزهکار (35 پسر و 4 دختر)، و 45 نفر از نوجوانان عادی، شامل (39 نفر پسر غیربزهکار و 6 دختر) از دانش آموزان دبیرستان های قم بود که از طریق همتا سازی انتخاب شدند. ابزار پژوهش، پرسش نامه سبک های فرزندپروری یانگ و آزمون جهت گیری درونی و بیرونی آلپورت بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از همبستگی دو رشته ای و رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج به دست آمده نشان داد که سبک های فرزندپروری ادراک شده، نقص/ شرم، خویشتن داری/ خودانضباطی ناکافی و تنبیه، از سوی پدر و همچنین، سبک فرزندپروری ادراک شده محرومیت عاطفی از سوی مادر، پیش بینی کننده بزهکاری در نوجوانان بودند. با این حال، تاثیر جهت گیری مذهبی درونی والدین، بر پیش بینی بزهکاری نوجوانان تفاوت معناداری مشاهده نشد. علاوه بر این، نتایج نشان دادند که نگرش مذهبی بیرونی والدین، بزهکاری نوجوانان را پیش بینی می کند. در نهایت، می توان گفت: سبک های فرزندپروری ادرک شده از سوی والدین و جهت گیری نگرش مذهبی والدین، در پیش بینی بزهکاری یا غیربزهکاری نوجوانان موثر هستند.
تم تدوین هذه المقالة بهدف دراسة وتحلیل العلاقة بین أسالیب تربیة الأبناء المتحصلة وبین الرؤیة الدینیة لدی
الوالدین علی ضوء جرائم المراهقین فی مدینة قم وتضمنت عینة البحث ٢۳۹ مراهقا ومراهقة من الذین ارتکبوا جرائم
بواقع ۳۵ ذکرا و ۴ إناثء کما تضمنت ۴۵ مراهقا ومراهقة لم یرتکبوا جرائم بواقع ۳۹ ذکرا و ۶ إناث من ثانویات
مدینة قم حیث اختیروا وفق أسلوب التقارن.
اعتمد الباحثون فی هذه المقالة علی استبیان "یان" الخاص بأنماط تربیة الأبناء واختبار '"ألبورت" الخاص
بالتوجه الباطنی والخارجی» وقاموا بتحلیل معطیات البحث حسب الارتباط الثنائی وتحلیل الاتحدار اللوجستی»ء حیث
دلت علی أن أنماط تربیة الأبناء المتحصلة غیر کافیة فی مواجهة الشعور بالنقص والحیاء أو الصبر والاتضباط
الشخصی لدیهم وأن العقوبة من قبل الأب ونمط التربیة المتحصل والحرمان من عاطفة ال هی أمور لها تأثیر فی
إجرام المراهقین؛ ومع ذلک هناک اختلاف معتبر بالنسبة إلی تأثیر التوجهات الدینیة الباطنیة للوالدین علی ارتکاب
المراهقین للجرائم کما أشارت معطیات البحث إلی أن الرؤیة الدینیة الخارجیة للوالدین تۇر فی تحقق إجرام الأبناء
وفی الختام یمکن القول إن أنماط تربیة الأبناء المتحصلة من قبل الوالدین والوجهة الاینیة لدیهم لها تأثیر فی
ارتکاب الأبناء جرائم أو عدم ارتکایهم.
The purpose of this study was to study the relationship between perceived parenting styles and religious attitude of parents in predicting juvenile delinquency in Qom. The sample consisted of 39 delinquent adolescents (35 boys and 4 girls)، and 45 normal adolescents in Qom high schools (39 non-delinquent boys and 6 girls) who were selected through matching. The research instruments were Young's parenting styles questionnaire and Allport's internal and external orientation test. For analyzing the data، two-tier correlation and logistic regression were used. The results showed that perceived parenting styles، defect / shame، insufficient self-restraint /self-discipline، and punishment by father، as well as perceived parenting style of emotional deprivation the mother were predictive of delinquency in adolescents. However، the effect of internal religious orientation on the prediction of juvenile delinquency was not significant. In addition، the results showed that the external religious attitude of parents predicts juvenile delinquency. Finally، it can be argued that parenting styles and the orientation of parents' religious attitude are effective in predicting juvenile delinquency.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب، تأیید میشود که بین بزهکاری نوجوانان و سبکهای فرزندپروری ادراک شده محرومیت عاطفی، رهاکردن، بیاعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم، شکست، خود تحولنایافته/ گرفتار، اطاعت، ایثار، استحقاق/ بزرگمنشی، خویشتنداری/ خودانضباطی ناکافی، منفیگرایی/ بدبینی و تنبیه از سوی مادر، رابطه مستقیم وجود دارد.
گروهبندی وضعیت بزهکاری (گروه غیربزهکار با کد 1 و گروه بزهکار با کد صفر)، بهعنوان متغیر ملاک و سبکهای فرزندپروری ادراک شده از سوی والدین و نگرش مذهبی والدین، بهعنوان متغیرهای پیشبین در مفروضهای مختلف پژوهش، وارد رگرسیون لوجستیک شدند که نتایج نشان داد: با توجه به اینکه سبکهای فرزندپروری محرومیت عاطفی، آسیبپذیری، در مقابل آسیب و معیارهای سرسختانه، همبستگی معناداری با بروز رفتارهای بزهکارانه در نوجوانان نداشتند، در بررسی مفروض اول وارد مدل نشد، و سبکهای فرزندپروری ادراک شده رهاکردن، بیاعتمادی/ بدرفتاری، نقص/ شرم، شکست، وابستگی/ بیکفایتی، خودتحول نایافته/ گرفتار، اطاعت، ایثار، بازداری هیجانی، استحقاق/ بزرگمنشی، خویشتنداری/ خودانضباطی ناکافی، پذیرشجویی/ جلب توجه، منفیگرایی/ بدبینی و تنبیه از سوی پدر، بهعنوان متغیرهای پیشبین وارد مدل شدند.
نیازهای فرد به احساس همدلی، محبت، در میان گذاشتن احساسات و احترام در آن خانوادهها ارضاء نشده و افراد برخوردار از چنین سبک تربیتی، با توجه به ویژگی بزهکاران، که احساس طردشدگی و حقارت و ناکامی دارند، همینطور ویژگی والدین بزهکاران که اغلب فقدان ارتباط صمیمی و کمبود محبت، احساس طرد- شدگی (پرچم، 1391)، بیتفاوتی و سرزنش در آنان آرمانمهر و همکاران (1393)، اسدنژاد (1393)، اصغری و همکاران (1392)، گراوند و همکاران (1391)، رستمی (1390)، دیوند و پارسامهر (1390)، شریفی (1390)، صابر و لنگرودی (1390) تأییدکننده نظریات فوق هستند، اما به طور اختصاصیتر، پژوهشهای آرمانمهر و همکاران (1393)، اصغری و همکاران (1392) و گراوند و همکاران (1391) در ایران و ادریس و همکاران (2012) در مالزی، نشان میدهند که نگرش مذهبی درونی در پیشگیری از بروز بزهکاری حائز اهمیت میباشد."