چکیده:
واژه های روح، نفس، قلب، فواد و صدر در قرآن به ساحت دوم انسان اشاره دارند. نوشتار حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی، به بررسی چندگانه یا یکی بودن مشارالیه آنها می پردازد و با بررسی نظرات مفسران به ویژه علامه طباطبایی، آیت الله مصباح یزدی و آیت الله جوادی آملی، معیاری نو برای تمییز مشارالیه آنها ارائه می دهد. حاصل اینکه امر مجرد، پیش از تعلق به بدن، روح و پس از آن نفس نامیده می شود. میان این دو و سه واژه قلب، فواد و صدر نیز تمایزی احساس می شود. این سه در کاربرد مطلق، همان معنای نفس یا روح را می رسانند؛ ولی قرین با اوصاف، به مرتبه ای از مراتب روح یا نفس انسانی اشاره دارند؛ یا اینکه روح و نفس همانند اسامی هستند که به تمام حقیقت انسان اشاره دارند، ولی قلب و فواد و صدر همانند اوصافی هستند که هرچند با نفس و روح متحدند، به تمام حقیقت انسان اشاره نمی کنند.
The Quranic words "Ruh، Nafs، Qalb، Fuad، and Sadr" refer to the second dimension of man. Using a descriptive-analytical method، this paper discusses whether these words refer to onething or to various things، and analyzes the views of commentators، especially Allameh Tabatabai، Ayatollah Misbah Yazdi and Ayatollah Javadi Amoli to present a new criterion for distinguishing between the aforementioned words. The research result shows that this abstract matter is called Ruh before joining the body، and it is called Nafs after joining it.
Also، these two words are distinct from the three words: Qalb، Fuad and Sadr. These three words have the same meaning as Nafs or Ruh in their common use، but when used in association with attributes، they refer to the levels of human spirit or soul; or Ruh and Nafs may refer to the whole truth of man، but Qalb، Fuad and Sadr are qualities that do not refer to the whole truth of man despite being united with Nafs and Ruh.
خلاصه ماشینی:
"آیا واژگان بهکاررفته دربارة ساحت غیرجسمانی انسان، کاملا مترادفاند یا هر کدام به حالت یا مرتبهای از ساخت غیرجسمانی انسان اشاره دارند؟ تا جایی که نگارنده فحص و بررسی کرده است، نوشتاری- در قالب کتاب، مقاله و یا پایاننامه- که به صورت مستقل به ارائه موضوع نوشتار حاضر بپردازد موجود نیست؛ اما برخی آثار به بعضی زوایای نوشتار حاضر ارتباط داشتهاند که مهمترین آنها بدینقرارند: الف) سیدمحمد خامنهای، روح و نفس، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1387: این کتاب در پارهای موارد به انواع کاربردهای نفس و روح در قرآن پرداخته است؛ اما درباره مسئله پژوهش حاضر سخنی ندارد.
اهمیت و ضرورت این پژوهش آن است که اولا گامی در جهت شناخت نفس انسانی است که از نگاه قرآن و روایات مقدمهای برای خداشناسی به شمار میآید؛ ثانیا مبتنی بر تتبع و تحقیق درباره واژگان قرآن کریم و درصدد گرهگشایی از این مسئله است که آیا الفاظ به ظاهر مترادف قرآن کریم مانند قلب، فؤاد، روح و نفس، در معنا کاملا مترادفاند یا اینکه هر یک به حالت یا مرتبهای متفاوت از ساحت غیرمادی انسان اشاره دارند؛ مسئلهای که در آثار پیشین از زاویه مقالة پیش رو و در اندازه پژوهش حاضر بررسی و تحلیل نشده است."