چکیده:
محیط آموزشی دومین محیط بعد از خانواده است که انسان در آن، اجتماعی شده، در معرض آموزش هایی قرار می گیرد. اما زمانی این آموزش ها موثرخواهند بود که قضاوت درخصوص کیفیت آموزش مطلوب تلقی شود و دانش آموزان از آموزش و محصول آن، یعنی یادگیری احساس رضایت و شادمانی داشته باشند. مقاله حاضر به بررسی نقش سه عامل «معلم و سبک های تدریس او» ، «محتوای برنامه درسی» ، و «سبک یادگیری دانش آموز» به عنوان عوامل موثر بر ایجاد کلاس شاد پرداخته است. در گردآوری اطلاعات از روش «توصیفی- تحلیلی» از منابع کتابخانه ای و مقالات استفاده شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است که استفاده از سبک های تدریس دوجانبه و یا سبک تعاملات منعطف، که در دسته سبک های غیرمستقیم قرار می گیرد، می تواند فضای پذیرش و آزادی ایجاد کند که منجر به افزایش سطح خلاقیت و نگرش مثبت به دیگران در دانش آموزان شود. همچنین اگر محتوای آموزشی برخاسته از نیاز دانش آموزان باشد و کاربرد عملی آن در زندگی به خوبی تبیین گردد، قطعا درآنان برای همراهی با معلم ایجاد انگیزه خواهد کرد. معلم در برخورد با یادگیرندگان گوناگون، باید بپذیرد که هریک از آنان ممکن است با سبک خاصی از یادگیری به انجام تکالیف یادگیری در موضوع های گوناگون بپردازد. بنابراین، باید آماده باشد تا با هریک از آنان برخوردی متناسب با سبک یادگیری اش داشته باشد.
After family, educational environment is the second environment in which a person is
socialized and exposed to training. But these trainings are effective if the quality of education is
judged as desirable and the students are satisfied and happy with teaching and its product, i.e.
learning. The present paper deals with the roles of "teacher and his/her teaching styles," "the
content of the curriculum", and "student’s learning style" as factors affecting the creation of a
happy class. For collecting data, the descriptive-analytical method and library sources and
articles have been used. The results of the study indicate that the use of two-way teaching styles
or flexible interactions style, which belongs to the category of indirect styles, can create an
atmosphere of acceptance and freedom that leads to an increase in the level of creativity and
positive attitude towards others in the students. Also, if educational content is based on
students’ needs, and its practical application in real life is well explained, the students will
definitely be more motivated to co-operate with the teacher. In dealing with different learners,
the teacher must accept that each student has a specific learning style in engaging in learning
tasks on a variety of subjects. Therefore, teacher must be prepared to deal with each student in a
way that suits his/her learning style.
خلاصه ماشینی:
"جان دیویی در کتاب خود با عنوان تجربه و تحصیل (1938) مینویسد: کسب دانش تاریخ و جغرافیا و یا توانایی خواندن و نوشتن چه سودی دارد اگر در جریان یادگیری انسان، روح و احساس خود را از دست بدهد، اگر تجربة مدرسه رفتن، روح یادگیری کودکان را تخریب کند و حس شگفتی و کنجکاوی آنها را نسبت به دنیا و تمایل آنها برای توجه به انسانها را از بین ببرد، صرفنظر از اینکه دانشآموزان ما در انجام آزمونهای استاندارد چقدر خوب عمل میکنند، آیا میتوان گفت که ما بهعنوان آموزشدهندگان موفق بودهایم؟ جانگودلد در کتاب جایی به نام مدرسه (1984) بعد از درک وجوه شباهت شگفتانگیز در مدارسمان نوشت: ملالت و خستگی یک بیماری واگیردار است.
روشن است که اشارة قرآن به وجود تفاوتهای فردی و اینکه وظیفه فرد، تنها انجام اعمالی است که توانایی و امکان آن را دارد همانگونه که اشاره شد، ایدة اصلی موضوعی است که روانشناسی جدید به آن رسیده، و آن توجه به ملاک تفاوتهای فردی در استعدادها و تواناییهای انسان برای تنظیم مسائل آموزشی است، به گونهای که هر فرد به نوع آموزشی که متناسب با استعداد و تواناییاش باشد، راهنمایی میشود و اصولا هدف ارشادهای آموزشی در تعلیم و تربیت جدید نیز همین است.
جعفری و طالبزاده (1389) عوامل آموزشی را، از جمله عواملی میدانند که در ایجاد شادی در مدارس نقش دارد؛ به این معنا که بهبود فرایندهای یاددهی و یادگیری و متنوع و جذاب کردن روشهای تدریس و مطالب آموزشی، ایجاد فرصت برای کسب موفقیت، و گنجاندن فعالیتهای شاد و متنوع در ارائة مطالب آموزشی به دانشآموزان میتواند بر نشاط مدرسه و کلاس افزوده، احساس بهتری نسبت به مدرسه در دانشآموزان ایجاد کند."