چکیده:
«مقامات و احوال» از جمله مراحل اساسی سلوک عرفانی بهسوی حقیقت است که اتحاد با حق را امکانپذیر میکند. ابنسینا و سهروردی بنابر تجربیات عرفانی خویش، برای مقام، درجات و ترتیبی متفاوت با دیگران ذکر کردهاند. ابنسینا در نمط نهم «الاشارات» به مراحل نهگانهای همچون «خلسه، توغل، استیفاز، انقلاب، تغلغل، مشیت، تعریج، تردد و وصول» اشاره میکند که بهواسطة اراده و ریاضت سالک طی میشوند. وی در ادامه، مقامات را در چهار مرحلة «تفریق، نفض، ترک و رفض» جمع میکند. اما سهروردی در آثار خود، مراحلی را بهصورت غیرمنسجم بیان میدارد، لیکن در کتاب «الکلمات الذوقیه» به شش مرحلة «ذوق، شوق، عشق، وصل، فنا و بقا» به شکل موجز اشاره میکند. این نوشتار مقاماتی را که این دو فیلسوف عارف مشرب بیان کردهاند، به شیوة «تحلیل مفهومی» بررسی و مقایسه کرده است. ازآنرو، که دیدگاه هر دو اندیشمند تحت تاثیر آموزههای دینی و موازین عرفان اسلامی بوده است، نقاط مشترکی همچون مراتب «خلسه، سکینه، توغل و وصل»، در آثار آنان مشاهده میشود و در بیشتر مراحل – دستکم - به لحاظ تعابیر و اصطلاح، تفاوت وجود دارد. سهروردی با افزودن دو مقام و مرتبة «فنا» و «بقا»، پس از مقام «وصل» که ابنسینا به آن ختم میکند، به نظر میرسد در جهت تکمیل کار ایشان گام برداشته است.
خلاصه ماشینی:
خواجه نصیرالدین طوسی (597-672 ق) شارح دیگر الاشارات و التنبیهات در شرح سخنان ابنسینا مینویسد: هر حرکت و سلوکی دارای مبدأ، اوسط و منتها است و هر مرحله از این مراحل سهگانه نیز خود سه قسم مبدأ، اوسط و منتها دارد به گونهای که مجموع آنها نه قسم میشود (طوسی،1413ق، ج 4، ص 93).
خواجه عبدالله انصاری «شوق» را نوعی جهش و حرکت دل بهسوی غیب میداند و بیان میکند که مقام «شوق» دارای لغزشگاههای بسیاری است که سالک باید در طی این مقام، توجه ویژهای داشته باشد.
اما همانگونه که گذشت، شیخ اشراق در آثارش، به تفاوت میان «حال» و «مقام» اشاره کرده است و در چند جا، معنای این دو را بیان میکند (سهروردی، 1375، ج 1، ص 118؛ ج 3، ص 193).
شیخ اشراق از مقام «جمع و تفرقه» نیز سخن میگوید؛ اما با آنچه بوعلی اشاره کرده یکی نیست (سهروردی، 1375، ج 4، ص 135)؛ و در جایی به مقام «کن» اشاره کرده، میگوید اخوان تجرید، یعنی همان کسانی که در حکمت عملی و نظری به کمال رسیدند، مقام خاصی دارند که در آن، بر ایجاد مثلی قائم به هر صورتی که اراده کنند توانا میشوند و این همان مقام «کن» است که هرکس به این مقام دست یابد، به وجود عالمی دیگر، غیر از عالم برزخ یقین پیدا کند؛ عالمی که در آن مثل معلقه و ملائکة مدبره حضور دارند (همان، ج 2، ص 242-243).
اما ابنسینا از «حال» به معنای مصطلح عرفانی و تفاوت آن با «مقام»، سخن به میان نمیآورد، بلکه تنها مقامات عارف را موجز و گویا بیان میکند.