چکیده:
مساله بدعت، یکی از مسائل مهمی است که از زمان رحلت پیامبر اکرم( تا به امروز، همواره یکی از دغدغههای دینداران و به ویژه، متولیان بشری هدایت انسان به سوی کمال و سعادت، یعنی وجود شریف حضرات ائمه معصومین( بوده است. مساله بدعت و بدعتگذاری در دین، با ظهور وهابیت در شبه جزیره عربستان و گسترش افکار و اندیشههای آنان تا عصر ما، اهمیت خاص مییابد، چه این گروه، با هدف سست نمودن پایههای ایمان و اعتقادات شیعه و بهویژه جوانان، با استفاده از روشهای نوین اطلاعرسانی، اعم از اینترنت، ماهواره و... شیعه و مذهب تشیع را به بدعتگذاری در دین متهم مینمایند. آنچه در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرد، کیفیت تقابل و رویارویی با مساله بدعت در زندگانی امام علی بن موسی الرضا( است. عرصه زندگی امام علی بن موسی الرضا( و بهویژه عصر امامت ایشان، چه به لحاظ معنا و چه به لحاظ
خلاصه ماشینی:
"دیدگاه منع تدوین حدیث، که تا عهد خلیفۀ اموی عمر بن عبد العزیز (99 - 101ق) به بهانۀ انس مردم با قرآن و عدم اختلاط وحی الهی با کلام پیامبر(، به گونۀ جدی بر آن پافشاری میشد، باعث شد تعداد زیادی روایات مجعول و تحریف شده در دایرۀ روایات منقول از پیامبر اکرم( وارد گردد؛ اما طرح شبهات در حضور امام رضا( و نیز ترجمۀ کتب یونانی به زبان عربی و آمد و شد مسلمانان با کشورهای دیگر و تحت نفوذ قرار گرفتن دائرۀ فکری و عقیدتی مردم، عواملی بودند که باعث شد امام رضا( چه قبل از پذیرش امر ولایت عهدی و چه بعد از آن (به عنوان دو مقطع مهم زندگی آن حضرت)، از این ناحیه احساس خطر نموده و چونان ستارۀ پر نوری، روشنگر فضای آکنده از انواع شبهات دینی و عقیدتی باشند.
روایات امام( در این خصوص را، از چند منظر میتوان در تقابل با مسألۀ بدعت نگریست: پذیرش ولایت عهدی: در رابطه با اثر پذیرش ولایت عهدی مأمون بر امر امامت، حضرت امام خامنهای سخن مبسوطی میفرمایند: «امام با قبول ولایت عهدی، دست به حرکتی میزند که در تاریخ زندگی ائمه، پس از پایان خلافت اهل بیت( در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت، بینظیر بوده است و آن، برملا کردن داعیۀ امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پردۀ غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همۀ مسلمانهاست."