چکیده:
در دوران معاصر اغلب شاهد قرائت هایی صدرایی و یا نوصدرایی از دیدگاه مشائیان در مسئله نحوه تحقق مفاهیم فلسفی هستیم؛ قرائتی که بر اساس مبانی فلسفی مشاء و آثار برجای مانده از آنها و نیز قرائت برجسته ترین شارحان و منتقدان فلسفه مشاء، از جمله صدرالمتالهین، مردود است و قابل دفاع نیست. امروزه اغلب این دیدگاه به مشائیان نسبت داده می شود که این جماعت مفاهیم فلسفی را به نحو عرض تحلیلی و متحد با معروض، در خارج موجود می دانند؛ لکن مراجعه به آثار برجای مانده از فیلسوفان مشاء، ما را به یک سلسله مبانی در فلسفه مشاء می رساند که طبق آن مبانی، اساسا فلسفه مشاء ظرفیت طرح نظریه عرض تحلیلی و اتحاد عرض با معروض را ندارد و نیز بر اساس همین مبانی، نحوه وجود اعراض صرفا به صورت انضمامی ممکن خواهد بود. البته لازم است یادآور شویم که در آثار ابن سینا گاه وی در مواردی قائل به اتحاد چند مفهوم متباین در مصداق واحد است. ما این دیدگاه را به عنوان دیدگاه نادر و غیررایج در فلسفه مشاء ارزیابی می کنیم که البته همین دیدگاه، بعدها در حکمت متعالیه به عنوان دیدگاه رایج در نحوه تحقق مفاهیم فلسفی شناخته شد.
خلاصه ماشینی:
"امروزه اغلب این دیدگاه به مشائیان نسبت داده میشود که این جماعت مفاهیم فلسفی را به نحو عرض تحلیلی و متحد با معروض، در خارج موجود میدانند؛ لکن مراجعه به آثار برجایمانده از فیلسوفان مشاء، ما را به یک سلسله مبانی در فلسفه مشاء میرساند که طبق آن مبانی، اساسا فلسفة مشاء ظرفیت طرح نظریة عرض تحلیلی و اتحاد عرض با معروض را ندارد و نیز بر اساس همین مبانی، نحوة وجود اعراض صرفا به صورت انضمامی ممکن خواهد بود.
همچنین ظاهر این عبارتها صرفا حاکی از وحدت مصداقی برخی مفاهیم فلسفی با یکدیگر است و بر فرض اینکه این اعراض با یکدیگر ـ نه با معروض ـ وحدت مصداقی داشته باشند، هرگز نمیتوان این حکم موجبة جزئیه را به صورت موجبة کلیه به تمام مفاهیم فلسفی تعمیم داد؛ به علاوه هرچند امروزه در فلسفة اسلامی امری قریب به بدیهی است که مفاهیمی مانند وجود، وحدت و تشخص مفاهیمی متعدد و متباین هستند که هریک معنا و مفهومی علیحده دارند، لکن به نظر میرسد در فلسفة فارابی این تعدد مفهومی به روشنی آنچه بعدها در فلسفة اسلامی مطرح شد، نبوده است، بلکه با توجه به برخی عبارتهای فارابی بعید نیست که وی دربارة مفاهیمی همچون وجود، وحدت، هویت و تشخص، آن قائل به ترادف مفهومی بوده و این قبیل مفاهیم را مفاهیمی مرادف دانسته باشد.
فلسفة مشاء بر آن است که هویت ممکنات، ترکیبی از معانی متباین ماهوی، فلسفی و حقیقت عرضی وجود (قول اصالت معنا و جود در ممکنات) است و با توجه به اینکه معانی متباین، تباین آنها از یکدیگر ذاتی آن معانی است، لذا این باور بنیادین در فلسفة مشاء سبب پیدایش اصل بنیادین دیگری در همین فلسفه شده که عبارت است از تلازم میان تعدد مفهوم و تعدد در هویت و مصداق؛ زیرا فیلسوفان مشاء بر این باورند که حقیقت مصداق همان تحقق معنا در خارج است؛ همانطور که حقیقت مفهوم همان تحقق معنا در ذهن است."