چکیده:
خاندان سادات کیایی، که قریب یک قرن و نیم قبل از برآمدن صفویان موفق به تشکیل حکومتی محلی و ریشهدار در گیلان شده بودند، با پناه دادن به اسماعیل میرزا، شاه اسماعیل بعدی، نقش مهمی در ممانعت از نابودی قطعی صفویان و احیای آنها برای نیل به هدف سیاسی خود در آغازین سالهای قرن دهم هـ..ق داشتند. با وجود این، سرنوشت حکومت کیایی، حذف و انقراض در ابتدای قرن یازدهم ق توسط صفویان بود. این پژوهش تلاش میکند تا فرایند و مبانی این پدیده، یعنی سرکوب سادات کیایی را به روش تحلیل تاریخی بررسی نماید.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که با وجود نشانههای متعدد، صفویان در تعامل با سادات کیایی هرگز موفق نشدند آنها را به طور کامل کنترل کنند. امرای کیایی با سابقهای مبتنی بر سیادت ـ طریقت و داعیة حکومت بر مبنای شاه آرمانی، در مقیاس محلی خویش، بنیان نظری صفویان را هدف قرار داده بودند، بدینروی، به سختترین شکل ممکن سرکوب شدند.
خلاصه ماشینی:
1 حسن شریعتی فوکلایی نیز در کتاب حکومت شیعی آلکیا در گیلان به عوامل ظاهری و روایت سطحی عرضه شده در منابع تکیه کرده و تحلیل دقیقی از علت تعارض شاه عباس با خان احمدخان ارائه نداده است.
قاضی احمد حسینی قمی، خلاصةالتواریخ، ج 1، ص 470؛ حسن بیگ روملو، احسنالتواریخ، ص 560؛ بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار، ص 227؛ عبدی بیگ شیرازی، تکملةالاخبار، ص 129؛ عبدالفتاح فومنی، تاریخ گیلان، ص 28.
گزارشی که برخی منابع همچون قاضی احمد قمی و حسن بیگ روملو از مجلس محاکمة او در حضور شاه تهماسب اول ارائه میدهند، نشان میدهد که نگرانی شاه و حکومت صفوی از تغییر وضعیت او از یک درویش ساده به یک مدعی سیاسی موجب شد تا برخوردی چنین تند با وی داشته باشند.
شرح حادثه از این قرار است که پس از انتخاب ابوطالب میرزا به عنوان ولیعهد توسط شاه محمد، سپس شورش عباس میرزا، هرچند میرمیران در ابتدا جانب عباس میرزا را گرفت، 4 اما مدتی بعد، او و دامادش بیگتاش خان افشار نشانههای تمرد و شورش از خود بروز داد، گویا مدعی حکومت شدند.
رضاقلیخان هدایت، جهانگشای خاقان، ص443؛ خواندمیر، حبیب السیر، ج 4، ص 534؛ یحییبن عبداللطیف قزوینی، لب التواریخ، ص411؛ عبدی بیگ شیرازی، تکملةالاخبار، ص 53ـ58؛ خورشاه قبادالحسینی، تاریخ ایلچی نظام شاه، ص 56-60- 139؛ رضاقلیخان هدایت، عالم آرای شاه تهماسب اول، ص 209-210- 139؛ بوداق منشی قزوینی، جواهرالاخبار، ص 211؛ قاضی احمد غفلری قزوینی، تاریخ جهان آرا، ص 627.