چکیده:
حکیم عمر خیام با وجود آن که مشایی است، به دفاع از اصالت ماهیت و
اعتباریت وجود پرداخته است. او اتصاف ماهیت به وصف وجود را به واسطه ی
تعلق جعل به ماهیت میداند. این رای شائبهی نادیدهگرفتن بخشی از تاریخ
فلسفه را توسط تدوینکنندگان آن ایجاد میکند. سمنانی به دنبال نقد آرای
ملاصدرا، سبزواری و آقا علی مدرس (دربرابر قرائت صدرایی) ضمن این که آغاز
بحث اصالت وجود یا ماهیت را عصر خیام میداند، آرای او را در تایید اصالت
ماهیت و اعتباریت وجود، به همان معنای صدرایی بازخوانی نموده و
استدلالهای او را در اعتباریت وجود و اصالت ماهیت محکم دانسته است. این
مقاله ضمن تبویب و تبیین نظر خیام بر مبنای قرائت سمنانی، قضاوت او را از
این منظر، مطابق با نظر خیام بررسی و ارزیابی کرده است. این پژوهش، بنیادی
و روش آن، ترکیبی از توصیف، تحلیل و تطبیق است. از نتایج این پژوهش آن
است که روشن میسازد اولا، شیخ اشراق در رای اعتباریت وجود تحتتاثیر
خیام بوده است. ثانیا، برخلاف نظر سمنانی، خاستگاه مدعای اعتباریت وجود
خیام، زیادت خارجی وجود بوده، نه آنکه مقابل با اصالت وجود باشد و این
اساس تمایز رای خیام با میرداماد و ملاصدرا در این مساله است.
خلاصه ماشینی:
همچنین آگاهی از آرای حکمی و فلسفی او که معرف جهانبینی این حکیم بزرگ است، در تصحیح و تنقیح اشعار منسوب به او مؤثر است، چنانکه برخی از آنها با اندیشههای ایشان بیگانه و در پارهای موارد متعارض است؛ ثانیا در تاریخ فلسفهی اسلامی مشهور است که آغاز بحث اصالت وجود یا ماهیت، به معنای رایج آن از میرداماد است و او اصالت ماهیتی بوده است (۳، ص: 48) و قول اعتباریت وجود نیز بهصراحت به شیخ اشراق نسبت داده شده است (۴، ج1، ص:37).
بنابراین، مطابق با تقریر خیام، مجعول، تنها ماهیت(ذات موجود) است و برای وجود هیچ مابازایی بهعنوان مصداق نیست، تا آنرا مجعولبالعرض بدانیم، زیرا او وجود را از صفات اعتباری میداند که درنتیجهی تحلیل عقلی شیء حاصل میشود(16، صص: 39۸- 39۹).
زمینههای شکلگیری قول اعتباریت وجود در وجودشناسی خیام گفته شد که اصالت وجود یا ماهیت به معنای صدرایی آن، فرع بر قبول زوج ترکیبی بودن ممکنات و وحدت خارجی و مغایرت ذهنی وجود و ماهیت است، حالآنکه خیام وجود را وصفی اعتباری برای ذات موجود(ماهیت) میداند که درنتیجهی تحلیل ذهنی حاصل شده است.
در قرائت خیام اگرچه وجود هم موجود در نفس دانسته شده است، لکن این موجودیت در نفس برای وجود، مثل ماهیت نیست، آنطور که در قول رایج(باتوجهبه زوج ترکیبی بودن وجود و ماهیات) گفته میشود، بلکه این موجودیت(در نفس) پس از تصور شیء خارجی و حصول آن در ذهن، در نتیجهی تحلیل عقلی ماهیت معقول حاصل میشود.