چکیده:
آنیش کاپور معاصر هنرمند مشهور هندی/ بریتانیایی، هنر را با مهندسی، زیباییشناسی را با زندگی، هویت را با جهانیشدن پیوند داد. بوردیو می گوید هر میدانی "بینشی و برشی" از جهان به مشارکت کنندگان بازارهای آن، تحمیل می شود. نقش تحمیلی نظام سرمایهداری بر هنر معاصر روشن است. تفاوت های صوری آثار هنر معاصر همراه با همگنی وسیع و پیروی اصل تنوع است.
این پژوهش در قلمروی جامعهشناسی هنر، دربارهی چگونگی رابطهی پیچیده و چندوجهی میدان هنر معاصر است. هدف تشخیص نیروهای تاثیرگذار بر آثار هنری به ویژه مجسمههای شهری در عرصه عمومی و میدان هنر معاصر است. چرا و در چه شرایطی کنشگران اجتماعی این نوع آثار را تولید میکنند و پیآمدهایش بر تولید هنری، میانجیگری کدام است؟ این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی قصد دارد با تمرکز بر آثار کاپور به شاخص های هنر عمومی و شناخت میدان های تاثیر گذار این هنر دست می یابد. نتایج نشان می دهد ماهیت آثار کاپور مانند بسیاری از تولیدات هنر معاصر و کارکردهای آنها در جهان سرمایهداری تناقضاتی را نمایان کرده اند. آزادی در هنر معاصر از نوع عمومی و همگانی نبوده و بیشتر در زندگی نخبگان وجود دارد که امکان تجربه هنری ، حق انتخاب در مصرف و هر نوع گزینشی را برایشان فراهم می سازد.
خلاصه ماشینی:
هدف تشخيص نيروهاي تاثيرگذار بر آثار هنري به ويژه مجسمه هاي شهري در عرصه عمومي و ميدان هنر معاصر است .
در اين جستار با تمرکز بر آثار آنيش کاپور به عنوان يکي از شاخص ترين هنرمندان "هنر عمومي" در چند دهه اخير، تلاش ميشود جايگاه آثار هنري در فضاي شهري محل مداقه قرار گيرد و مهمترين مسئله ؛ تشخيص نيروهاي اثرگذار بر شکل گيري و تکثر مجسمه هاي شهري است .
در ادامه با توصيف شاخص هاي هنرعمومي تحليل آثار آنيش کاپور (Anish Kapoor) خاستگاه پيچده نظام سرمايه داري جديد و دلايل تکثر آثار هنري در عرصه عمومي بررسي مي شود.
تفاوت اين تحقيق با ساير پژوهش ها آن است که نشان دهد، هنر عمومي بويژه آثار آنيش کاپور با زيرکي و خلاقيت هنري ابتدا دلايل شکست را درک نموده و سپس با شيوه هاي حيرت آور وارد ميدان هاي شهري بزرگ شده است .
( ٤٤ : ٢٠٠٣ , Crossley) ساختار ميدان با وضعيت رابطه قدرت ميان عاملان اجتماعي يا نهادهاي درگير با مبارزه براي کسب مواضع برتر در ميدان ، مطابقت دارد: موضوع بر سر کسب انحصاري اقتداري است که ميتواند قدرت تغيير يا حفظ توزيع سرمايه هاي خاص ( معنوي) مربوط به اين فضا را فراهم آورد.
هنر معاصر که همچون عرصه اي کاملا آزاد و متمايز در برابر عرصه ي کنترل شده و همگاني فرهنگ توده معرفي ميشود، واقعيت موجود ناکاميها و سرکوب ها و محدوديت هاي زندگي در مناسبات جامعه ي سرمايه سالار را در خود محو و گم ميکند.