چکیده:
مسئله حاکمیت در دین، محل مناظرات طولانی بوده است که با پیگیری تفاسیر این مفهوم در متون مقدس، آرای مختلفی را می توان دید. «توماس هابز»، نظریه پرداز حاکمیت در اوایل دوره مدرن با تفسیر کتاب مقدس و بر اساس روش شناسی علمی خود، نقش بسزایی در تدقیق رابطه دو حوزه حاکمیت و دین داشته است. این مقاله، تحول در مفهوم حقوق طبیعی را همچون پل واسط میان حاکمیت و دین در نظریه هابز برجسته می کند و با تطبیق این مفهوم در تفسیری که هابز از کتاب مقدس دارد، مدعی است که هابز، مولفه اصلی نظریه خود یعنی قرارداد اجتماعی را در خوانش متن مقدس گنجانده و آن را به نفع مرجعیت یک حاکم مقتدر که در پی صلح و امنیت فرد و به طور کلی حفظ حقوق طبیعی فرد است، تفسیر می کند.
Sovereignty issue has been the topic of long debates where the follow-up of interpretations of this concept in scripture has led to a variety of votes. Thomas Hobbes، the sovereignty theorist، has had a pivotal role in clarifying the relationship between Sovereignty and religion in the early era of modernism by interpreting Scripture based on his scientific method. This article highlights the transformation in the concept of natural rights as a bridge between sovereignty and religion in Hobbes's theory. In addition، this study corresponds to this concept with Hobbes's interpretation of Scripture and، thereby، it is claimed that Hobbes has embedded the main component of his theory، which is social contract، in reading the Scripture. Then، Hobbes interprets it in favor of a powerful ruling authority who is seeking for individuals' peace and security and also the maintaining the individuals' natural rights at large.
خلاصه ماشینی:
این مقاله، تحول در مفهوم حقوق طبیعی را همچون پل واسط میان حاکمیت و دین در نظریة هابز برجسته میکند و با تطبیق این مفهوم در تفسیری که هابز از کتاب مقدس دارد، مدعی است که هابز، مؤلفة اصلی نظریة خود یعنی قرارداد اجتماعی را در خوانش متن مقدس گنجانده و آن را به نفع مرجعیت یک حاکم مقتدر که در پی صلح و امنیت فرد و به طور کلی حفظ حقوق طبیعی فرد است، تفسیر میکند.
او بر اساس روششناسی علمی خود به دنبال انحصارزدایی کلیسا در تفسیر متون مقدس و اثبات این نظر بود که تنها مفسر کتاب مقدس، همان شخص حاکم است که مرجع نهایی تأمینکنندة صلح و امنیت است (تاک، 1387: 129).
حال باید پرسید که چگونه و با چه هدفی، هابز در پی تفسیر کتاب مقدس است؟ و در همین ارتباط، چه برداشتی از حاکمیت و رابطه آن با دین و کتاب مقدس دارد؟ به نظر میرسد هابز بر اساس نظریة قرارداد اجتماعی و حقوق طبیعی خود، متن مقدس را به نفع تأمین امنیت فرد تفسیر میکند که غایت آن نیل به صلح توسط حاکم مقتدر است.
این تعبیری است که هابز از اطاعت در معنای مسیحی آن میفهمد (Skinner, 2002: 269)، جایی که حاکم به عنوان بالاترین اقتدار دینی تنها مفسر کتاب مقدس است و او تعیین میکند که منظور دقیق متن چیست (Hobbes, 2003: 281-283, 327, 413).