چکیده:
پیوند اسطوره و مضامین عرفانی در بسترهای ادبی و داستانی و در قلمرو وسیع ادبیات یکی از صورتهای بازشناسی هویتهای انسانی و اجتماعی است. بررسی و کاربرد آنها در بافتهای ادبی معاصر در نزد حافظ و ژید بمنظور نمایش تحولات اجتماعی، روانی و فردی بوده و صورت نمادین دارد. اگر متون مولفان حکایتی از زمان و مکان را برای ما مشخص میکنند «نمادها و اسطورههای کابردی» آنها این تعیین موقعیتهای مکانی و زمانی را بسیار ملموس خواهد کرد. برخی از آنها بسیاری از مفاهیم ذهنی مثبت را نشان خواهند داد برخی دیگر انگارههای ذهنی منفی را مجسّم خواهند کرد. اسطوره نه تنها به فرهنگ زندگی انسانها، بلکه به ادبیات و عرفان نیز عمیقا نفوذ کرده است. بسیاری از روایتهای منظوم و منثور در نزد حافظ و آندره ژید از مفاهیم عرفانی برخوردار هستند که دسترسی به آنها نیازمند شناسایی عوامل و محتوای متن این مولفان است. در مقاله حاضر تلاش بر این است تا با بررسی متون این خالقان ادبی از منظر اسطوره و مضامین عرفانی، تقارب و تفاوتهای آن را نشان دهیم.
خلاصه ماشینی:
بسیاری از روایتهای منظوم و منثور نزد حافظ و آندره ژید دربردارندۀ مفاهیم عرفانی هستند که دسترسی به آنها نیازمند شناسایی عناصر و محتوای متن این مؤلفان است.
ادبیات تطبیقی با بسترهای وسیع جامعهشناختی خود، عامل شناخت اجتماعی و روانی افراد است و میتواند به علم روششناسی انسانشناسی نوین تبدیل شود؛ زیرا ادبیات قبل از همه چیز، مفاهیم و مسائل انسانشناختی و قومشناختی ملتها را طرح میکند و «زبان» نیز به نوبۀ خود از آنجا که محور درک و بیان موجود انسانی محسوب میشود، میتواند موضوع مهم بررسی واقعیت انسانی قلمداد شود.
الیوت4 در قالب «کاربرد زبان و تصاویر یکسان» بیانگر این اصل ادبیات تطبیقی است که با بررسی تفاوتها، شباهتها، وامگیری، اقتباس و ترجمۀ آثار ملل، امکانات فکری، اجتماعی و ظرفیتهای سیاسی سرزمینها نمود مییابند و یا ترجمهها و نوشتههای گوته در باب حافظ و اندیشههای شرقی که سبب آثار ادبی نزد اندیشمندان غربی ازجمله نیچه5 و آندره ژید تبدیل شده است.
همانطور که حافظ با بسط تصوف عابدانه و تلمیحات فراوان در مکتب رندی خود، شوق عاشقانه و عابدانه خود را به روشنی نشان میدهد: «بیان شوق چه حاجت که سوز آتش دل توان شناخت ز سوزی که در سخن باشد: پروانۀ راحت بده ای شمع که امشب از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم» (پورنامداریان، 1384: 422) ژید که عمیقا تحت تأثیر دیوان شرقی گوته بود و با مطالعۀ حکمتنامۀ وی، که برگرفته از اندیشههای حافظ بود، توانست نگاه به شور و اشتیاق را به زیبایی منعکس کند: «برایم می بیاورید، تا پیراهنم را لکهدار کنم، زیرا که از شور و عشق بیثباتم، و مرا عاقل مینامند» (Gide, 1935: 8).