چکیده:
تسلط نظام سرمایهداری بر ساختارها و فرایندهای برنامهریزی شهری، بین منافع خصوصی و عمومی در هنگام تولید و بازتولید فضاهای شهری، تعارض ایجاد کرده است. برنامهریزی شهری عدالتمحور رهیافتی نوین برای حل این تعارض است. اما به دلیل وابستگی مفهوم عدالت به شرایط زمانی، مکانی و جهانبینی، ارائه چارچوبی جهانشمول از عدالت فضایی تا حدودی ناممکن است اما منطبقسازی آن با ارزشهای جامعه مورد مطالعه ضرورت دارد. این پژوهش از یک سو به دنبال تبیین چارچوبی جهت ارزیابی عدالت فضایی منطبق بر ارزشهای جامعه اسلامی- ایرانی و از سوی دیگر به دنبال ارزیابی آخرین طرح جامع تبریز از لحاظ میزان و چگونگی دستیابی آن به عدالت فضایی در شهر است. روش پژوهش در بخش تبیینی، استدلال منطقی و در بخش ارزیابی، تحلیل محتواست.
مفهوم عدالت در آرای متفکران پرورشیافته در جهانبینی اسلامی با چهار معیار کانونی همعرض «کنترل اجتماعی»، «حق»، «کرامت انسانی» و «انصاف» گره خورده است. از ترجمه این معیارها در ساحت برنامهریزی شهری میتوان به چهار معیار همعرض «خودتنظیمی»، «حق مردم بر شهر»، «توانمندسازی» و «تعادل فضایی» رسید. معیار خودتنظیمی بر بعد سیاسی، معیار حق مردم بر شهر بر بعد حقوقی، معیار توانمندسازی بر ابعاد اجتماعی- اقتصادی و تعادل فضایی بر بعد کالبدی عدالت فضایی، تاکید دارد. ارزیابی محتوای سند طرح جامع تبریز نشان داد که تهیهکنندگان این طرح، دستیابی به عدالت فضایی را بیشتر از طریق استفاده بهینه از زمین مطالبه کردهاند. چنین مطالبهای، بیش از آنکه سیاسی، حقوقی و اجتماعی باشد، کالبدی و اقتصادی است و راه را برای تسلط منفعت خصوصی بر منفعت عمومی در شهر هموار میسازد.
خلاصه ماشینی:
این پژوهش از یک سو به دنبال تبیین چارچوبی جهت ارزیابی عدالت فضایی منطبق بر ارزشهای جامعۀ اسلامی- ایرانی و از سوی دیگر به دنبال ارزیابی آخرین طرح جامع تبریز از لحاظ میزان و چگونگی دستیابی آن به عدالت فضایی در شهر است.
بر این اساس، پژوهش حاضر بر پایۀ دو سؤال زیر استوار شده است: سؤال اول: کاربست مفهوم عدالت اسلامی در ساحت برنامهریزی شهری به چه معیارهای فضایی میانجامد؟ سؤال دوم: طرح جامع شهر تبریز دستیابی به عدالت فضایی را چگونه و از چه مسیری جستجو کرده است؟ برای پاسخگویی به سؤالات پژوهش، نخست به بررسی نظریههای مطرح متفکران اسلامی در باب عدالت پرداخته شده و از همپوشانی نظریههای آنها، محورهای کانونی عدالت استخراج شده است.
در نهایت سند طرح جامع تبریز (به عنوان یک مورد پژوهشی) برای ارزیابی انتخاب شده است تا بدین طریق مشخص گردد که این طرح در محتوای خود (بخصوص در سطح راهبردی) چگونه و از چه مسیری تحقق عدالت فضایی را در شهر طلب نموده است.
در این پژوهش با هدف حرکت به سمت تعریف حداقلی و اقناعی که در ساحت برنامهریزی شهری کاربرد داشته باشد، مفهوم مساوات بدین گونه بازتعریف میشود: «همۀ ساکنان شهر بدون توجه به نژاد، دین، جنسیت، وضعیت مهاجرت، گرایشهای سیاسی و درآمد بایستی از حداقلهای زیستی به صورت برابر برخوردار باشند.
در این پژوهش جهت حرکت به سوی تعریف حداقلی و اقناعی که در ساحت برنامهریزی شهری کاربرد داشته باشد، انعطاف فضایی بدین گونه بازتعریف میشود: «تخصیص منابع اضافی برای جبران مضرات و مشکلات اجتماعی و طبیعی خـاص هـر منطقه.
Edited by Scott Campbell and Susan Fainstein.
Justice of God. Tehran: Sadra publications [in Persian].