چکیده:
تاریخ کهن بشریت همواره حکایت از سلطه و سیطره طبیعی و خودخواهانه افراد قوی بر افراد ضعیف دارد که حاصل آن ایجاد فرهنگ زورمداری بوده است. البته در این خصوص مذهب نیز همواره نقش کلیدی داشته و در برخی اوقات بعنوان ابزاری در دست پادشاهان جهت حکومت خود استفاده شده است. در مورد تاریخ حقوق ایران این امر را ما در دوران پیش از اسلام به وفور شاهد هستیم اما در دوران بعد از اسلام حکومتهای دیکتاتور و سلطهگر از مذهب برای رسیدن به امیال و آمال خود استفاده میکردهاند که به تدریج ما به سمت در حاکمیت قانون قرار دادن حاکمان از لحاظ تاریخی پیش رفته-ایم. نقطه عطف این رویداد در زمان مشروطه اتفاق افتاد که انعکاس حاکمیت مبتنی بر مذهب در قانون اساسی مشروطه و بعد از آن در حکومت جمهوری اسلامی ایران آشکار است.
Ancient history of humanity always tells of domination and natural domination and selfish people strong on weak people that has been the result creating a courageous culture. Of course in this regard religion too has always had a key role and at some time as a tool in the hands of the kings it has been used for its rule. About the history of Iranian law it does we are in the pre-Islamic era we are witnessing abundance but in the post-Islam era dictatorial regimes and domineering have used from religion to achieve desires and your aspiration which gradually we have gone toward in the rule of law, put rulers historically the turning point of this event happened at the time of constitutionalism that reflection religious governance it is clear in the constitutional constitution and after that in the government of the Islamic Republic of Iran.
خلاصه ماشینی:
"در مورد تاریخ حقوق ایران این امر را ما در دوران پیش از اسلام به وفور شاهد هستیم اما در دوران بعد از اسلام حکومتهای دیکتاتور و سلطهگر از مذهب برای رسیدن به امیال و آمال خود استفاده میکردهاند که به تدریج ما به سمت در حاکمیت قانون قرار دادن حاکمان از لحاظ تاریخی پیش رفته-ایم.
اهمیت دادن دولت صفوی به تشیع و توجه ویژه به علمای شیعه مذهب و حمایت از علمای مذهبی باعث شد به تدریج علما در امور اجتماعی و سیاسی مملکت موثر واقع شوند این تأثیر نفوذ به هنری در دوره طهماسب اول به اوج خود رسید، تشویق سلاطین صفوی به رونق فلسفه و فقه تشیع، مرجعیت علما، مشروعیت دولت را تقویت نمود در واقع رابطه بین قدرت مذهبی و قدرت دینی یعنی زعامت معنوی و زعامت سیاسی پدید آمد که یکی از نتایج آن اداره برخی از تشکیلات دولتی مانند امور قضایی، اوقاف، امور مالکیت بود که توسط روحانیون انجام میگرفت در طول حکومت صفویه، قدرت مذهبی و قدرت دنیوی جزء در موارد نادری (مانند شیخ احمد اردبیلی که روش شاه عباس یکم را در اداره حکومت نمیپسندید و آن را حکومت و بر ملک را ارئه میدانست) عدم تفاهم دادن چندان بین دو قدرت حکم نیمی قدرت مذهبی و قدرت دنیوی پیش نیامد و اتحاد دولت و علما به صورت پدیدار شدن مشاغل مناسب تجلی نمود و طبقه روحانیون با تاجیکان (اهل قلم) اتحاد و وابستگی نزدیک داشته و بیشتر غیرایرانی (عرب و سامی) بودند."