چکیده:
ادﺑﻴﺎت فارسی به ﺷﻜﻠﻲ اﻧﻜﺎرﻧﺎﭘﺬﻳﺮ، با حکایتهای اﺧﻼﻗﻲ ﮔﺮه ﺧﻮرده است. در این ﻣﻴﺎن، برخی ﭘﺪﻳﺪآورﻧﺪﮔﺎن آثار ﻣﻨﺜﻮر برای رﻫﺎﻳﻲ از ﻗﻴﺪ ﮔﺮاﻳﺶهای ﺷﻌﺮی، به اﺑﺪاع روشهای ﺑﻴﺎﻧﻲ و ﻫﻨﺮی ﺧﻼﻗﻪای روی آوردهاند که ﺳﺎﺧﺖ بیان آنها را ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ در ﺑﺮاﺑﺮ ﺷﻌﺮ که در ﺑﺮاﺑﺮ سایر آثار ﻣﺸﺎبه، ﻣﺘﻤﺎﻳﺰ میﺳﺎزد. کتاب کلیله و دمنه، انشای نصرالله منشی، ﻧﻤﻮﻧﻪای بارز از اینگونه ﻫﻨﺮورزیﻫﺎ به ﺷﻤﺎر میرود. در این کتاب، اﻓﺰون ﺑﺮ ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪی از ﺗﻤﺎم جذابیتهای نثر فنی و ﻣﺼﻨﻮع فارسی، ﺟﻠﻮهای اﺑﺘﻜﺎری از ﻫﻨﺮ روایتپردازی نیز به کار ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪه که آن را در ﻧﻮع خود، ﻳﮕﺎﻧﻪ ﺳﺎﺧﺘﻪ اﺳﺖ. ﭼﻨﺎن که در برخی داستانهای این کتاب، با ﺑﻬﺮهﻣﻨﺪی از ﺻﻨﻌﺖ ﺗﺼﻮﻳﺮﮔﺮی (Imagery)، ﻓﻀﺎﺳﺎزی و ﺿﺮبآﻫﻨﮓ قصه به گونهای ﭘﺮداﺧﺘﻪ میشود که با شخصیت و ﻣﻨﺶ ﻗﻬﺮﻣﺎن و یا سایر اﺷﺨﺎص درﮔﻴﺮ در داستان، ﻫﻤﺎﻫﻨﮓ اﺳﺖ. جستار ﺣﺎﺿﺮ ﺑﺮ آن اﺳﺖ که با ﺗﺤﻠﻴﻞ و ﺑﺮرﺳﻲ داستان «ﻛﺒﻚاﻧﺠﻴﺮ و ﺧﺮﮔﻮش و ﮔﺮبۀ روزهدار» (باب ﻫﺸﺘﻢ، ﺑﻮف و زاغ) و مقایسة آن با سایر ﮔﺰارشهای این داستان، این ﺟﻠﻮهﮔﺮی وﻳﮋۀ روایتپردازی را در کلیله و دمنه انشای نصرالله منشی بازﻧﻤﺎﻳﻲ ﻛﻨﺪ.
meanwhile, some of the prose writers have devised creative, artistic and rhetorical methods, which distinguish their structure not only from poetry (poem) but also from other similar works. Kellile and Demneh written by N. Monshi is considered as an example of such artistic works. In this book in addition to exploitation of all the attractions of technical Persian prose, an innovative form of narration has been employed, which makes it unique in its type. This book, in addition to enjoying all the attractions created by the Persian technical prose, is characterized by its innovative narrative style. That is, in some of the anecdotes of this book, through using the imagery technique, the story’s harmony is designed in such a way that it is in line with the manners and personality of the hero or other characters in the story. The present study aims to review and analyze the story “kabkangir, rabbit and fasting cat” (chapter 8 owl and raving) and elucidate this specific method of narration in Kellile Demneh.
خلاصه ماشینی:
در رویکردهای سنتیتر، نخستین پژوهش ها در بررسی ساخت داستان ها، به مقایسۀ شیوة خاص نصرالله منشی در نگارش کتاب با سایر آثار و به ویژه نگارش عربی ابن مقفع پرداخته اند که یکی از قدیمیترین مقاله ها در این خصوص ، از دکتر جواد مشکور است که با عنوان «مقایسه اجمالی پنچتنترا با ترجمه های سریانی و عربی و پارسی» به سال ١٣٤١ در مجلۀ یغما منتشر شده است .
همین نویسنده در مقاله ای دیگر با عنوان «نصوص ناشناخته از کتاب کلیله و دمنه » که در سال ١٣٥٠ منتشر شده است ، به نقل از کتاب الادب المقارن ، تألیف محمد غنیمی هلال (غفرانی،١٣٥٠: ١٧٦-١٩٥) و ضمن بررسی تفاوت های میان کلیله و دمنۀ نصرالله منشی با متن عربی ابن المقفع ، این نظریه را بیان میکند که علت تفاوت ترجمۀ نصرالله منشی با متن عربی، سبک خاص نصرالله منشی نیست ، و بیش تر به متنی که در جایگاه اصل عربی در اختیار داشته و کتاب خود را بر اساس آن نگاشته است ، مربوط میشود.
برای نمونه ، در حکایت نخست از «باب بوف و زاغ » (منشی، ١٣٦٢: ٢٠٥-٢٠٧)، داستان «کبک انجیر و خرگوش » نقل شده است که سطح بیرونی آن ، به گونه داستان های عبرت آموز، پیامی است در مذمت ریا و در خدمت هشدار به فریب خوردگان ساده دل ؛ اما در روایت هنرورزانه نصرالله منشی و در بطن ساختار بیانی او رمزی و رازی دیگر نهفته است که داستان را از صورت سادة باز گفته شده و از نتیجه گیری اخلاقی مستعمل در خوارداشت ریا، به سطحیوالا از معنازایی و تصویرسازی توأمان ارتقاء میدهد و متضمن نوعی کشف تصویری میگردد تا آن حد که به لذتی هم چون مشاهده یک تابلو نقاشی، نزدیک میشود.