چکیده:
زمینه و هدف: پلیس امروزی در مواجهه با جرایم به عنوان یک متخصص علت شناس وارد عمل می شود. اتخاذ این رویکرد در پلیس مستلزم آشنایی و بهره گیری او از علوم جرم شناختی است. علوم جرم شناختی را می توان در سطوح و ابعاد مختلفی مطالعه و بازشناسی کرد. یکی از مهم ترین ملاحظات در این بازشناسی، توجه به مبانی است که از اهمیت خاصی برخوردار است. هدف مقاله حاضر، مطالعه علوم جرم شناختی با رویکرد اثبات گرایی و مقایسه آن با آموزه های قرآنی است. این امر مستلزم توجه به سه حوزه است: روش، مفهوم و دستاورد.
روش: این پژوهش، از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی-تحلیلی است. پژوهش با استفاده از مطالعات کتابخانه ای، منابع اینترنتی، مقاله ها، پژوهش های لاتین و فارسی و مطالعه آثار موجود در زمینه اثبات گرایی و آموزه های اسلامی مرتبط با رفتار مجرمانه انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات فیش برداری است.
یافته ها و نتایج: در بحث «روش»، همه جرم شناسان غربی اعم از خردگرا یا تجربه گرا، برای شناخت جرم، به تناسب از یک «روش» یعنی استقرا، قیاس یا تمثیل بهره می گرفته اند. در دوره رنسانس، استقرا بر تکیه بر علوم تجربی وارد مطالعات جرم شناختی شد. با حاکمیت استقرای تجربی بر علوم جرم شناختی، محور اساسی و اصلی جرم شناسی یعنی مفهوم، رو به زوال نهاد؛ زیرا بسیاری از امور ماورایی، به ویژه خدا، روح، نفس، اراده، فطرت، معنویات و... به تجربه (عمومی و فراگیر) درنمی آید. این در حالی بود که در آموزه های قرآنی، امور یادشده اساس مطالعه انسان و رفتارهایش تلقی می شوند. بدین ترتیب از نظر علمی، مفهوم «طبیعت» جایگزین مفهوم آفرینش و «زیست شناسی جنایی» موفق و موثق ترین علم برای بررسی و مطالعه رفتارهای مجرمانه حیوانی به نام «انسان» شد. دستاورد اصلی علوم جرم شناختی غربی روی آوری به ماتریالیسم و رواج تفکر «ماشین گرایی» بود. این، دقیقا نقطه مقابل تفکر اسلامی بود که عموما همه امور را «اندام واره» تلقی می کرد. تفکر اندام واره را به وضوح می توان در بسیاری از آموزه ها و اندیشه های اندیشمندان اسلامی از جمله «جهان اکبر و جهان اصغر» ملاحظه کرد.
خلاصه ماشینی:
بر ایـن اسـاس ، از میـان کلیـه رفتارهـای انسان ، عموما رفتارهای «قابل مشاهده » مدنظر قرار گرفت و علوم جرم شناختی برای دستیابی بـه شناخت ، به آزمـایش پیرامـون عوامـل زیسـت شـناختی، روان شـناختی و جامعـه شـناختی انسـان پرداخت تا از این طریق به پیش بینی علمی رفتار مجرمانه دست یابد.
بـر ایـن اسـاس ، اسـتدلال عبارت از تنظیم و تألیف یک سلسله قضایا است برای کشف قضیه ای «مجهول » بدین طریق که ذهن بین چند قضیه یا حکم ، ارتباطی دقیق و منظم برقرار میسازد تا از پیوند آنها، نوزادی کـه «نتیجه »٣ نامیده میشود زاده شـود و بـدین ترتیـب نسـبتی مشـکوک و مـبهم بـه نسـبتی یقینـی و محقق و صریح تبدیل یابد.
در ایـن زمینـه ، انسـان و رفتارهـای مجرمانـه او بـه چـه ترتیبـی شـناخته میشد؟ با توجه به پیشینه شناخت های بشری و نیـز دسـتاوردهای اندیشـمندان علـوم مختلـف مـرتبط بـا انسان ، دانشمندان دوره رنسانس به این باور رسیدند که در شناخت هـای عـادی بشـر، خطاهـای فراوان و گوناگونی وجود داشته و دارد.
بدین ترتیب به واسطه پیدایش این پیشرفت ها، و نیـز قابلیت های دانش علمی در شناخت طبیعت ، اندیشمندان حوزه های انسـانی و اجتمـاعی روز بـه روز مصمم تر از گذشـته بـر آن شـدند کـه روش هـای علـوم تجربـی را مـیتـوان در بررسـی و شناخت پدیده های انسانی و اجتماعی نیز به کار گرفت .
1Berkowitz الف ) زیست شناسی جنایی: در این راسـتا علـم زیسـت شناسـی،١ گرچـه خـود از جملـه علـوم تجربی است ، انسان را یک ماشین فرض کرد و رفتار وی را بـا در نظـر گـرفتن همـان دیـدگاه مادیگرایانه (اندازه گیری، تجربه و مشاهده ) مورد مطالعـه قـرار داد.