چکیده:
بی تفاوتی سازمانی کارکنان یکی از عارضه های سازمانی است که به تازگی در حوزه رفتار سازمانی مطرح شده است. بی تفاوتی، انحراف از شرایط متعادل سازمانی و یک عامل مخرب در سازمان است که به عنوان عامل سقوط آرام و بحران استعداد در سازمان در نظر گرفته شده است. عوامل مختلفی در افزایش یا کاهش بی تفاوتی سازمانی کارکنان نقش دارند که یکی از عوامل تاثیرگذار، رهبری معنوی می باشد. هدف تحقیق حاضر بررسی رابطه بین رهبری معنوی و بی تفاوتی سازمانی کارکنان است. جامعه آماری تحقیق حاضر شامل تمامی مدیران و کارکنان شاغل در شرکت توزیع نیروی برق آذربایجان غربی می باشد. تعداد نمونه آماری مورد بررسی 225 نفر می باشد که با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبی و براساس فرمول کوکران انتخاب گردیده است. ابزار گردآوری داده های مربوط به متغیرهای مورد بررسی پرسشنامه می باشد که شامل سه بخش، بخش اول: سوالات جمعیت شناختی، بخش دوم: سوالات مربوط به رهبری معنوی و بخش سوم مربوط به سوالات بی تفاوتی سازمانی است. مقدار پایایی پرسشنامه، با استفاده از آلفای کرونباخ محاسبه و برابر 801 / 0 است. برای بررسی و توصیف ویژگی های جمعیت شناختی از آزمون آمار توصیفی و برای بررسی رابطه بین متغیرهای مستقل و وابسته تحقیق از آزمون ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردیده است، نتایج تحقیق نشان می دهد که بین رهبری معنوی مدیران و همچنین ابعاد آن(به جز بهره وری عملکرد) با بی تفاوتی سازمانی رابطه معنی دار و معکوسی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
ابزار گردآوري داده هاي مربوط به متغيرهاي مورد بررسي پرسشنامه مي باشد که شامل سه بخش ، بخش اول : سؤالات جمعيت شناختي، بخش دوم : سؤالات مربوط به رهبري معنوي و بخش سوم مربوط به سؤالات بي تفاوتي سازماني است .
براي بررسي و توصيف ويژگي هاي جمعيت شناختي از آزمون آمار توصيفي و براي بررسي رابطه بين متغيرهاي مستقل و وابسته تحقيق از آزمون ضريب همبستگي پيرسون استفاده گرديده است ، نتايج تحقيق نشان مي دهد که بين رهبري معنوي مديران و همچنين ابعاد آن (به جز بهره وري عملکرد) با بي تفاوتي سازماني رابطه معني دار و معکوسي وجود دارد.
با توجه به اينکه بي تفاوتي سازماني به عنوان يک عارضه و رفتار جانسوز باعث عقب ماندگي فکري و بحران استعداد در سازمان تلقي مي شود، لذا، هدف تحقيق حاضر بررسي رابطه بين رهبري معنوي مديران و بي تفاوتي سازماني کارکنان در شرکت توزيع نيروي برق آذربايجان غربي مي باشد.
فرضيه هاي اصلي و فرضيه هاي فرعي پژوهش به شرح ذيل مي باشد: فرضيه اصلي: بين رهبري معنوي با بي تفاوتي سازماني رابطه معني داري وجود دارد.
جدول (٢) نتايج آزمون واريانس يک طرفه مربوط به تأثيرگذاري متغيرهاي مستقل بر متغير وابسته (به تصویر صفحه رجوع شود) (به تصویر صفحه رجوع شود)بحث و نتيجه گيري با توجه به يافته هاي تحقيق مي توان چنين نتيجه گيري نمود که بين ابعاد رهبري معنوي شامل ، چشم انداز سازماني، عشق به نوعدوستي، ايمان به کار، معناداري در کار، عضويت سازمان ، تعهد سازماني، بهره وري و عملکرد با بي تفاوتي سازماني کارکنان رابطه معنادار و معکوسي وجود دارد.