چکیده:
تعبیر «فلسفه استعلایی» یکی از مهمترین و پرمحتواترین تعابیری است که کانت در توصیف فلسفه خود به کار برده است. مقاله حاضر، با اتخاذ روشی توصیفی- تحلیلی کوشیده است این تعبیر را، فارغ از شهرت و فراگیری آن، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد و بدین طریق مضمون و محتوا و نیز دامنه شمول آن را مشخص نماید. از بررسی و تحلیل تعاریف و توصیفات کانت از «فلسفه استعلایی» و تدقیق در عناصر و مقوّمات اصلی آن تعاریف و نیز توجه به پیوستگی میان آن عناصر به دست میآید که اولا فلسفه استعلایی متضمن نقد اساسی بر عقل محض در دو وجه نظری و عملی آن است. یعنی فلسفه استعلایی، بر خلاف آنچه در بادی امر به نظر میرسد، هم معطوف به مباحث نظری یا فلسفه نظری کانت مانند معرفتشناسی، مابعدالطبیعه و ... است و هم ناظر بر مباحث عملی یا فلسفه عملی کانت از قبیل دین، اخلاق، حقوق و نظایر آن. ثانیا مبنای شمول این فلسفه بر دو حوزه نظری و عملی، وجود زمینه مشترک میان آن دو یعنی وجود عناصر پیشین به ویژه احکام تالیفی پیشین در آنهاست. ثالثا مشتمل بر تشکیل نظامی معمارانه مبتنی بر ایدهای خاص و بر حسب مفاهیم و اصول پیشین است.
The term “transcendental philosophy” is one of the most important and deep terms which Kant used to describe his philosophy. The present article, by adopting a descriptive-analytical method, has tried to examine and analyze this term, apart from its fame and generality, and in this way, it identifies the content and its scope. when we examine and analyze Kant's definitions and descriptions of transcendental philosophy and we look at its main elements as well as the continuity between those elements, it follows that, firstly, the transcendental philosophy contains essential critic of pure reason in both its theoretical and practical aspects. That is, transcendental philosophy, contrary to what seems at first look, simultaneously refers to pure knowledge or theoretical philosophy such as Epistemology, metaphysics and ... as well as practical knowledge or practical philosophy such as religion, morals, law and so on. secondly, the reason why “transcendental philosophy” involves theoretical and practical realms, lies in a certain common basis between them, that is, a priori elements, especially synthetic a priori judgments. Thirdly, it embraces the formation of an architectonic system based on specific ideas and in accordance with the concepts and a priori principles
خلاصه ماشینی:
از بررسي و تحليل تعاريف و توصيفات کانت از «فلسفه اسـتعلايي» و تدقيق در عناصر و مقومات اصلي آن تعاريف و نيز توجه به پيوسـتگي ميـان آن عناصـر بـه دسـت مـيآيـد کـه اولاً فلسـفه اسـتعلايي متضمن نقد اساسي بر عقل محض در دو وجه نظري و عملي آن است .
از آنچه گذشت ، نتيجه ميشود که مدلول دقيق تعبير «نقد عقل محـض » عبـارت اسـت از سـنجش و ارزيابي قوه شناخت آدمي تحت عنوان «عقل محض » توسط خود عقل بدون ياري گرفتن از تجربه کـه دو جنبه يا کارکرد نظري و عملي دارد.
کانت مدعي است که با بـه کـارگيري ايـن روش ، در دو بخش حسيات استعلايي و منطق استعلايي نقد عقل محض توانسـته اسـت عناصـر پيشـين شـناخت يعنـي عقل محض نظري را کشف نمايد و سر امکان احکام تأليفي پيشيني در اين بخش را بيان کند.
(صانعي،١٣٧٧، ١٣٥؛ ٢٢,٢٣ ,١٩٥٣ ,Paton) ٦-٣- مفاهيم استعلايي، متعالي و حلولي مفهوم «استعلايي» از کليديترين مفاهيم فلسفه کانت است که بدون فهم معنـاي خاصـي کـه کانـت از آن در نظر دارد و نيز فهم معناي دو مفهـوم مـرتبط بـا آن يعنـي مفـاهيم »متعـالي» و «حلـولي» فهـم فلسـفه استعلايي وي به درستي ميسور نيست .