چکیده:
یکی از اوصاف ثبوتی خداوند، عالم است. علم الهی از مباحث مهم نزد فیلسوفان مسلمان و امام خمینی است. همه امور و اشیا نزد خداوند حاضرند و این حضور، ملاک علم او به ذاتش و تمام ممکنات است. هدف مقاله حاضر تبیین علم الهی از دیدگاه امام خمینی، با روش توصیفی- تحلیلی است. در این راستا نخست تعریف علم و اقسام آن و سپس به علم الهی، تعریف و اثبات آن، نحوه مطابقت آن با واقع، و نیز علم خدا به ذاتش و به مخلوقات بحث و بررسی شده است. تلاش شده است که ضمن آرا و نظریههای موجود در این باب، تمایزات و برجستگیهای دیدگاه امام خمینی نشان داده شود. برای نمونه اثبات علم به روش فلسفی برای همه موجودات از طریق مساوقت علم با وجود، سخن جدیدی از امام خمینی است. ایشان برخلاف نظر منطقیان و ملاصدرا، حمل مفهوم کلی وجود را بر مصادیقش بهتساوی صادق میداند نه به تشکیک؛ و تشکیک را فقط در مراتب و حقیقت وجود جاری میداند.
خلاصه ماشینی:
"خداوند به ذاتش علم دارد؛ زیرا چیز دیگری غیر از ذات همراه ذات نیست؛ علم کمال است و صرفالو جود صرفالکمال است و کمالات همراه باوجود در تنزل و ترقی است؛ لذا علم نفس به ذات، کمال است و خداوند صرفالکمال است، بنابراین باید عالم به ذات باشد و چون ذات در مقام ذات بسیط است و متن ذات عین سبب است؛ ازاینرو، خداوند به ذات خود بهمثابه مسبب اشیاء و بهعنوان سبب حقیقی، عالم است و به تمام اشیاء از ازل تا ابد نیز علم دارد وگرنه یا باید خداوند علت و سبب موجودات نباشد و یا اینکه باید شریک داشته باشد و حالآنکه با دلیل توحید(درجای خود) اثبات شده است که خدا واحد و علت همهچیزاست و اگر علم به ذات خود نداشته باشد محال است؛ زیرا نقص لازم میآید و نقص مستلزم فرض ماهیت برای ذات احدیت است، و اگر ماهیت داشته باشد مرکب میشود و مرکب محتاج است و محتاج ممکن است؛ و یا عالم به ذات باشد ولی علم به سببیت ذات و آنهم باطل است؛ زیرا سببیت و جهت علیت ورای ذات نیست بلکه عین ذات است.
صدق مفاهیم کمالیه بر وجود منبسط، موجب تعدد آن نمیشود چنانکه در مبدأ موجب تعدد نیست و وجود منبسط هیچ فرقی با مبدأ ندارد مگر اینکه عبد اوست و حقیقت علم که از فیاض علی الا طلاق متنزل شده عین این وجود منبسط است و وجود منبسط با توجه به بسیط بودنش، تمامش قدرت خداوند و علم خداوند و اراده خداوندی است که همه اینها اسماء حسنی میباشند و چنانکه در مرتبه ذات و واحدیت اسماء جمالیه موجود است در وجود منبسط هم نمونه آنها هست بدون اینکه تفاوتی از جهت وحدت مصداقی باشد (همان، ص179ـ180 و 256)."