چکیده:
امروزه دو مکتب فکری در حوزه مطالعات امنیتی وجود دارد: سنتگرایان که موضوع امنیت را فقط به مسائل امنیتی – سیاسی محدود میکنند و دوم گروهی که دیدگاهی موسعی از مفهوم امنیت دارند و بر این نظرند که امنیت در بخشهای اقتصادی، اجتماعی و زیستمحیطی هم وجود دارد. در این مقاله که به نقد و ارزیابی کتاب چارچوبی تازه برای تحلیل امنیت اختصاص دارد،ضمن بررسی هر دو دیدگاه، علاوه بر اینکه تحلیل جامعی از مطالعات امنیتی ارائه میشود،دستور کار وسیعتری در این زمینه بهدست میدهد. هدف مقاله حاضر معرفی و نقد مکتب امنیتی کپنهاگ در روابط بینالملل است و بر همین اساس مطالب آن به شش مبحث تقسیم میشود.در مبحث نخست مقاله معرفی کلی کتاب چارچوبی تازه برای تحلیل امنیت انجام میپذیرد و زیست نامه نویسندگان کتاب که همان نمایندگان فکری مکتب کپنهاگ هستند به صورت اجمالی ارائه می شود. در مبحث دوم به نقد و تحلیل خاستگاه اثر پرداخته میشود،در مبحث سوم به نقد و ارزیابی شکلی اثر پرداخته میشود، در مبحث چهارم و پنجم به ترتیب نقد و ارزیابی محتوایی و روش شناختی اثر از منظر درونی ارائه میشود و مبحث ششم هم به نقد و ارزیابی محتوایی اثر به صورت خاص و مکتب کپنهاگ به صورت عام از منظر بیرونی اختصاص مییابد.
Two schools of thought now exist in security studies: traditionalists want to restrict the subject to politico-military issues; while wideners want to extend it to the economic، societal and environmental sectors. This book sets out a comprehensive statement of the new security studies، establishing the case for the broader agenda. The authors argue that security is a particular type of politics applicable to a wide range of issues. Answering the traditionalists charge that this model makes the subject incoherent، they offer a constructivist operational method for distinguishing the process of securitization from that of politicization. Their approach incorporates the traditionalist agenda and dissolves the artificial boundary between security studies and international political economy، opening the way for a fruitful interplay between the two fields. It also shows how the theory of regional security complexes remains relevant in today's world.
خلاصه ماشینی:
پرسش اصلی کـه مبنای تألیف اثر حاضر قرار گرفته این است که چگونه می توان نظریه مجموعه امنیتی را بـا دستور کار موسع تر بررسی های امنیت – که نه تنها بخش های سنتی نظامی و سیاسی ، بلکـه بخش های اقتصادی ، اجتماعی و زیس محیطی را هم در بر می گیرد- در هم آمیخت ؟ (بوزان و دیگران ، ١٩٩٨: ١٢).
در این فصل نویسندگان ضمن اشـاره بـه هـدف اصلی از نگارش کتاب که همان ارائه چارچوبی جدید و فراگیر برای بررسـی هـای امنیـت است به دیدگاه های مطرح شده در خصوص امنیت ، مفاهیم ، ساختار تحلیل به کـار رفتـه در کتاب و نحوه ارتبـاط منـاطق بـا سـطوح تحلیـل امنیـت پرداختـه انـد (بـوزان و دیگـران ، .
در این فصل نویسـندگان ضـمن اشاره به محتوای کتاب مردم ، دولت ها و هراس و اینکه در آن کتاب نتیجه گیری های قطعی و روشنی درباره اهمیت مجموعه های امنیتی منطقه ای در بخش های نظامی و سیاسـی ارائـه شده است به دنبال بررسی این موضوع هستند که آیا امنیتی کردن موضوعات دیگر بخش ها هم به شکل گیری مجموعه های امنیتی منسجمی منجر می شود یا خیر؟ واگـر پاسـخ مثبـت باشد آیا این مناطق همان مناطق نظامی - سیاسی نیسـتند؟ بـرای پاسـخ بـه ایـن سـؤال هـا نویسندگان مطالب این فصل را به این شرح تنظـیم و ارائـه کـرده انـد: در مبحـث نخسـت سطوح تحلیل را به عنوان شیوه مقایسه بخش های پنجگانه امنیت مطرح کرده و فصل هـای مربوط به بخش های پنجگانه را بسته به وزن و اهمیت سطوحی کـه مسـائل در آن سـطوح امنیتی می شوند در قالب یک جدول ارائه کرده اند.