چکیده:
آذربرزین پسر فرامرز، یکی از یلان نامدار منظومههای حماسی پس از شاهنامه است. برای نخستین بار در بهمننامه است که آذربرزین بدون هیچ مقدّمهای وارد داستان میشود و پس از کینخواهی از بهمن، دیگر سخنی از او به میان نمیآید. در منظومههای دیگری مانند فرامرزنامۀ بزرگ و شهریارنامه، روایتهایی دربارۀ چگونگی آشنایی فرامرز با مادر آذربرزین آمده و در منظومۀ اخیر، حتّی آیندۀ آذربرزین نیز پیشبینی شده است. در برخی طومارهای نقّالی و برخی روایات شفاهی شاهنامه روایات متعدّدی از سرگذشت آذربرزین نیز هست که اگرچه در ساختار داستان با روایت بهمننامه برابری دارند، امّا افزودههای دیگری نیز در این دسته روایات دیده میشود که اگر ریشه در روایات کهن نداشته باشند، بیانگر شهرت داستانهای فرامرز و به تبع او فرزندش آذربرزین، در میان تودۀ مردم بوده است. در این مقاله به بررسی مجموعه روایاتی که در ادب پهلوانی، دربارۀ آذربرزین از آغاز تولّد تا پایان زندگیش آمده میپردازیم؛ سپس نشان میدهیم که مهمترین خویشکاری آذربرزین در ادب پهلوانی ایران، نبرد با بهمن پادشاه کیانی است و پس از ادای این وظیفه، این پهلوان از صحنۀ داستانهای ملّی خارج میشود و به تبع آن، سیر روایات پهلوانی نیز به پایان میرسد.
خلاصه ماشینی:
در برخی طومارهای نقالی و برخی روایات شفاهی شاهنامه روایات متعددی از سرگذشت آذربرزین نیز هست که اگرچه در ساختار داستان با روایت بهمن نامه برابری دارند، اما افزوده های دیگری نیز در این دسته روایات دیده می شود که اگر ریشه در روایات کهن نداشته باشند، بیانگر شهرت داستان های فرامرز و به تبع او فرزندش آذربرزین ، در میان تودة مردم بوده است .
در این مقاله به بررسی مجموعه روایاتی که در ادب پهلوانی ، دربارة آذربرزین از آغاز تولد تا پایان زندگیش آمده می پردازیم ؛ سپس نشان می دهیم که مهمترین خویشکاری آذربرزین در ادب پهلوانی ایران ، نبرد با بهمن پادشاه کیانی است و پس از ادای این وظیفه ، این پهلوان از صحنۀ داستان های ملی خارج می شود و به تبع آن ، سیر روایات پهلوانی نیز به پایان می رسد.
(طومارکهن شاهنامه ، ١٣٩٠، ص ٩٤٨) ۷- کین خواهی آذربرزین از بهمن اسفندیار در منابع تاریخ و متون پهلوانی ، چندین روایت دربارة پایان زندگی بهمن است که به شرح زیر است : نخست : بنابر برخی روایات کهن ، بهمن پس از کین خواهی از خاندان رستم ، به دلیل بیماری و یا به مرگ طبیعی از دنیا رفت .
بنابر روایت شاهنامه ، بهمن پس از کین خواهی از خاندان رستم ، با دختر خود همای چهرزاد ازدواج کرد و چندی پس از آن بیمار شد و درگذشت : به بیماری اندر بمرد اردشیر همی بود بی کار تاج و سریر (فردوسی ، ۱۳۸۶، ۵/ ۴۸۷) در تاریخ ثعالبی نیز در روایتی مشابه آمده است : «چون از شاهی بهمن ، یک صد و دوازده سال گذشت ، به بیماری ای دچار شد که به مرگش انجامید.