چکیده:
این پژوهش با هدف طراحی مدل دارایی های نامشهود سازمانی با استفاده از رویکرد مدل سازی
ساختاری تفسیری صورت گرفت. جامعه آماری پژوهش شامل روسای دانشگاه و معاونین و روسای
دانشکده های دانشگاه های دولتی منطقه 5 ، کشور بود که با استفاده از نمونه گیری هدفمند 14 نفر از آنان
به عنوان نمونه انتخاب شدند. پژوهش دارای دو گام اصلی است که در گام نخست، ابعاد دارایی های
نامشهود سازمانی از مبانی نظری استخراج و با استفاده از روش دلفی و مصاحبه با خبرگان نمونه آماری،
ارزیابی و تایید شدند. خروجی این مرحله، شناسایی یازده بعد دارایی های نامشهود بود. در گام دوم برای
برقراری ارتباط و توالی بین ابعاد و ارائه مدل ساختاری آنها از رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری
بهره گرفته شد. نتایج پژوهش به طراحی مدل دارایی های نامشهود سازمانی در چهار سطح منجر شد.
سرمایه های فکری، دانشی، اطلاعاتی و هوشی به عنوان تاثیرگذارترین ابعاد دارایی های نامشهود سازمانی
شناسایی شدند که نقش مهم و کلیدی در مدل دارند. سرمایه های فرهنگی، سیاسی، سازمانی و شهرت
سازمانی به عنوان خروجی مدل و کماثرترین ابعاد شناسایی شدند؛ همچنین در بررسی و تحلیل
MICMAC متغیرها بر حسب قدرت نفوذ و وابستگی، ابعاد سرمایه فرهنگی، سرمایه سیاسی، شهرت
سازمانی و سرمایه سازمانی در خوشه وابسته، سرمایه های فکری، اجتماعی، معنوی و روان شناختی در
خوشه پیوندی و سرمایه های دانشی، اطلاعاتی و هوشی در خوشه مستقل قرار گرفته اند و هیچ بعدی در
خوشه خودمختار قرار نگرفته است.
خلاصه ماشینی:
در اقتصاد دانشی، دانشگاه ها و مؤسسه های آموزش عالی به عنوان مهم ترین منبع ، دربرگیرنده بخش عمده اطلاعات و دانش موردنیاز برای پیشرفت و ترقی و توسعه یک جامعه ، مرکز فعالیت های مرتبط با ایجاد و تولید، توزیع ، انتقال و انتشار دانش محسوب می شوند و درصورتی که دارای توان کافی در این راه نباشند، توقف چنین فعالیت های حیاتی که نقش عمده ای در پیشرفت و توسعه جامعه دارد حتمی و مسلم خواهد بود؛ بنابراین دانشگاه ها به دلایل زیر نیازمند شناسایی و مدیریت آگاهانه و نظام مند داراییهای نامشهود خود هستند: نخست ، داراییهای نامشهود می توانند به تغییر تمرکز راهبردی سازمان های غیرانتفاعی به سوی منابع فکری و نامشهود کمک کنند و قابلیت های آن ها را در سازگاری با چالش های مواجهه در محیط غیرانتفاعی تقویت کنند؛ دوم ، سرمایه نامشهود، محرک ارزش کلیدی برای رقابت پذیری سازمانی و بهبود عملکرد است ؛ اما حسابداری و اقدامات گزارشگری مالی به طورکلی در شناخت این داراییها با شکست مواجه شده اند؛ سوم ، رتبه بندی سازمان های آموزشی و پژوهشی باید بیشتر بر مبنای معیارهای مشترک، عینی و منطقی و نیز تقویت کننده ارتباط بین دانشگاه ها و شرکت ها بر مبنای زبان مشترک باشد.