خلاصه ماشینی:
"زیرا از یک سو، تعابیر سنتی ایمان مسیحی نقطه آغاز و حتی ملاکی برای الهیات جزمی هستند و باقی میمانند; اما از سوی دیگر، در میان دستاوردهای علمی واجد کیفیتبالا در حوزه مطالعات مربوط به کتاب مقدس و مقتضیات مربوط به ارائهای موعظهوار از ایمان که متناسب با نیازهای مؤمنان باشد، این نوع از الهیات نظری بیش از پیش ناهمخوان جلوه میکند.
در نظر داشتن این دو موضوع بهطور توامان یعنی توجه گستردهای که این مفهوم به خود جلب کرده است و پیوند نزدیکش با مدرنیته نمونه سودمندی از چگونگی واکنش عینی و ملموس الهیات نسبتبه یکی از وجوه مدرنیته، به دستخواهد داد; و نیز از اینکه در آینده از طریق واکنش الهیات، احتمالا به چه چیزی میتوانیم چشم امید بدوزیم.
چه کسی باید به دفاع از بیگناهانی که رنج میکشند، برخیزد؟ در کجا باید ملاکهایی برای عدالت و انسانیتی فزونتر در شیوه زندگانی خود بیابیم؟ چگونه میتوان از دور باطل خودمختاری و فردگرایی رها شد، مگر با گوش سپردن به خداوند که مدافع ضعیفان و دردمندان است و از رهگذر ارزشهایی که اعطا میکند، انسان را از بند نخوت وامیرهاند تا مردمان بتوانند دست در ستیکدیگر با بیعدالتی رو در رو شوند؟ جامعه جدید، بهرغم همه فردگراییاش، به شدت بر اطمینان و اعتماد تکیه دارد; حتی اگر این [اعتماد] به خاطر تخصیص و تقسیم وظایف به وجود آمده باشد.
معضل الهیات از این امر سرچشمه میگیرد که در نظر عدهای از مردم، برای آنکه همسخنی واجد مرتبه یا گونهای از همدلی شود، وجود یک برابری بنیادین لازم است: کسی نباید از همان آغاز، مدعی [در اختیار داشتن] حقیقت غایی شود."