چکیده:
روششناسی در هر علم، باری عظیم را بر دوش میکشد و هویتی از علم مورد نظر، در گرو اتقان روشهای پژوهش آن علم و روششناسی مرتبط با آن خواهد بود. مدتهاست که علم حقوق، در نگاهی کتابخانهای و تک بعدی، نسبت به روش پژوهش و روششناسی متناسب با آن به سر میبرد. این در حالی است که در رشته های دیگر علوم انسانی، از قبیل مدیریت، پیشرفتهایی در حوزه روش تحقیق و پیوند آن با نیازهای نوین صورت پذیرفته است که میتواند راهگشای بسیاری از مسائل موجود در علم حقوق نیز باشد. به دلیل کمبود روشهای تحقیق متقن و مستحکم در علم حقوق، دیر زمانی است که فضای رکود بر این رشته حاکم شده است؛ به طوری که نهایت آن چه که در این علم مورد هماندیشی قرار می گیرد، صحبت از قانون یا مبانی آن است که با تکیه بر بررسی اسناد و مطالعات کتابخانهای انجام میگیرد. بر خلاف این رویهی ناقص در علم حقوق، در علم مدیریت، حرکتها و پیشرفتهای خوبی صورت گرفته است و گامهای رو به جلو، محسوس بوده است. این مقاله با نقد کتاب «روش تحقیق در علم حقوق»، گامی در راستای نزدیک کردن این دو رشته (مدیریت و حقوق) به یکدیگر برداشته است و راهبردهایی برای استقراض روشهای تحقیق نوین برای علم حقوق از علم مدیریت پیشنهاد کرده است.
Methodology is important in every science. Legal studies, for a long time, has been in the deficiency of suitable methodology and method of research. In spite of this specific deficiency, in other fields of human science, such as management, there exist progresses that can solve many issues in legal studies. Because of the absence of modern research methods in legal studies, it’s been a long time that we have seen an obvious downtrend in this field. In spite of this unacceptable practice in law science, we see impressive movements and progresses, in management science. Thereby, this paper by analyzing the book “ Method of Research in Legal Studies”, written by Dr. Javid tries to make these two fields, law and management, closer, hoping that in the future, the rapprochement of these two fields can solve the issues of society by debt new methods from management science to law science.
خلاصه ماشینی:
با این حال باید تصریح کرد که نمی توان تفـاوت عمـده ای را در آن چـه کـه در بخش دوم کتاب (که همان لب روش تحقیق مورد نظر مولـف اسـت ) آمـده اسـت ، در مقایسه با سایر کتب منتشر شده در این زمینه ، جسـتجو کـرد.
آن چه که به تصریح نویسنده در صفحه ی شصـت و ششـم آمده است ، این را بیان می دارد و نیز می افزاید کـه دلیـل ایـن انتخـاب ، رواج بـیش از اندازه ی روش های غیراثباتی و اغلب هرمنوتیکی (تفسیری) است که نهایتـا بـه سـلیقه محوری در حوزه ی عمل و اجرا ختم می گردد.
اگر به بخش دوم کتاب نگـاهی بیانـدازیم ، متوجـه مـی شـویم کـه در خـلال بحـث از چگونگی تحقیق ، این تنها مثال ها هستند که مربوط به علم حقوق اند و به همین انـدازه در حقوقی بودن روش تحقیق در این اثر بسنده شده است .
مثلا این که بیان شود در برخورد با حقـوق کـامن لا بایـد چگونـه دسـت بـه تحقیـق و پژوهش برد و تفاوت این تحقیق و پـژوهش بـا آن چـه کـه در حقـوق رومـی-ژرمـن صورت می پذیرد در چیست و مسائلی از این قبیل ، می تواند نسبت این اثر با حقوق را پررنگتر سازد، اما متاسفانه از آن غفلت شده است .
بـا توجـه بـه ایـن کـه رشته ی مدیریت ، دارای منابع پرشـمار و ارزشـمندی در ایـن حـوزه اسـت (نـوروزی, باقری کنی, آزادی احمدآبادی, & نوروزی, ١٣٩١)، می توان با نظر در این رشته کـه از رشته های نزدیک به حقوق به حساب می آید، استفاده ای درخور داشت .