خلاصه ماشینی:
"نهتنها مسأله خلافت و امامت بازیچه اغراض جاهطلبانه و امیال مستانه بود،بلکه امارت مؤمنان نیز لقبی بود که به بازی گرفته شد؛ حال آن که پیامبر اعظم(ص)دستور داده بود که بر امام علی علیهالسلام به عنوان امیرالمؤمنین سلام دهند و چون از امامصادق علیهالسلام پرسیدند که آیا به حضرت قائم به عنوان امیرالمؤمنین سلام داده میشودیا نه؟ فرمود: از آنجا که سیاستمداران سرکش امویو عباسی نمیخواستند و نمیتوانستندجایگاه خلافت و امامت ائمه معصوم را تحملکنند، همواره با الفاظ بازی میکردند ومیکوشیدند که مردم را قانع کنند که محورخلافت و امامت، آنانند که بر مسند قدرتنشسته و زور را در بازو و زر را در کف وتزویر را در سر دارند.
آیا با نص پیامبر یااعلام امام پیشین -آن هم امامی که منصوب به نصب الهی باشد- مخالف است؟ کار به جایی رسید که در صحیح مسلم از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله نقل شد که اگر امامیبا پیامبر خدا مخالفت کند و قلب شیطان در سینهاش باشد، نهتنها باید اطاعتشکرد، بلکه باید با صبر و بردباری با او کنار آمد 1 .
عمر بن عبدالعزیز اموی از ابوبکر بن سلیمان پرسید: به چه دلیل و چرا درزمان ابوبکر در آغاز نامهها مینوشتند: من خلیفة رسولالله و در زمان عمر در آغازمینوشتند: من خلیفة أبی بکر سپس برای نخستین بار نوشتند: من أمیرالمؤمنین؟!معلوم میشود ابن عبدالعزیز قبول نمیداشت که اینگونه عناوین برجسته وخجسته که از قداستی الهی و فوق بشری برخوردار است، به تاراج برود و هر کسیآن را تصاحب کند؛ غافل از اینکه بدتر از این هم شدنی است."