چکیده:
متون منظوم و منثور کهن و بویژه ترجمهها و تفاسیر قرآن، آثاری گرانمایه در پدیداری حیات و اصالت اصلیترین هویّت ملّی ما یعنی زبان فارسی هستند و از رهگذر تحقیق و تفحّص در این گنجینههای ارزشمند است که باور دیرینگی و پیشینگی و غنای فرهنگی زبان فارسی عینیّت مییابد. از این رهگذر، تفسیر قرآن مجید معروف به کمبریج، جایگاه ویژهای در پژوهشهای واژهشناسی متون کهن دارد. گرایش پر شور و اشتیاق مفسّر به کاربرد لغات نایاب و کهن و ذکر برابرنهادههای زیبای فارسی در برگردان آیات قرآنی، همسانی با اشعار سبک خراسانی در کاربرد گونه زیبا و بایسته لغات اصیل فارسی در کنار بهرهمندی از لغات خاصّ متون قرآنی، کاربرد برخی برابرنهادههای قرآنی در معانی تازه و متفاوت از فرهنگها، به کارگیری اندک واژههای دشواریاب و دشوارخوان، به دست دادن لغات و ترکیبات زیبا و خوشترکیب بر ساخته مولّف و پیشینگی استفاده از پارهای واژهها و... از جمله ویژگیهای قابل اعتنای این کتاب است. این مقاله کوشیده تا با بیان موضوعات مورد اشاره، ارزشهای زبانی و لغوی این اثر سترگ را جهت تبیین سبک نگارش آن بازنماید. به این منظور، جنبههای گوناگون ویژگیهای لغوی این کتاب در نه بخش بیان و با تعدادی از متون قرون چهارم تا ششم، شامل کتب قرآنی و پارهای از کتب نثر و نظم و فرهنگ لغات مقایسه گردیدهاند. نمایهای از واژه های بررسی شده و دادههای آماری حاصل از پژوهش و مقایسهها، در قالب جداول و نمودار ارائه شده است.
خلاصه ماشینی:
ایشان را زلزله و نهوبست آن معنی این واژه در هیچیک از فرهنگهای فارسی و عربـی بـه فارسـی نیامـده اسـت و در حقیقت کاربرد این واژه جز در تفسیر کمبریج و تفسیری بر عشری از قـرآن (ص ١٧) و نیـز تفسیر بصائر یمینی (ص ٣٩) در هیچ کتاب نثر یا نظم قدیم و جدید دیده نشده اسـت و از آنجا که در این سه کتاب در برابر لغات عربی «صیحه » و «زفیر» و «رجفه » قرار گرفته و در کمبریج نیز ٢ بار با واژة «زلزله » مترادف آمده (ج ١: صص ٤٤٠-٤٤١)، میتـوان فهمیـد کـه از ایـن واژه ، معنای «آواز بلند» و «زلزله » مورد نظر بوده است .
٣. یکی از شاخصه های قابل اعتنا در زمینة ویژگیهای زبانی و لغوی تفسیر قرآن کمبـریج در مقایسه با دیگر متون قرآنی ، حضور تعداد بیشماری از لغات و ترکیبات زیبای فارسـی اسـت که در هیچیک از متون قرآنی دیگر به کار نرفته اند، اما در دیگر متون نظم و نثـر ایـن دوره بویژه اشعار سبک خراسانی دیده میشوند؛ مثالهای زیر، نمونه ای از اینگونه لغات هستند: «آسیب زدن » (ج ١: ص ٣٢٨) بـه معنـی «پهلـو بـه پهلـو زدن و دوش بـر دوش خـوردن » (برهان ) در برخی کتب نظم و نثر (دیوان انوری ، ج١: ص١٥٠؛ دیوان عنصری : ص٣٢٨؛ سیاستنامه ، نظام الملک : ص٤٥) / «نهنبنن (ج ١: ص ٤٨٢) به معنی «سرپوش دیگ و طبق و سرپوش تنور» (برهان ).
٦. برخی از لغات تفسیر کمبریج ، واژه های برساختة مؤلف کتاب بوده و در هیچیک از متـون منظوم و منثور این دوره و دوران پس از آن به کار نرفته اند: «بشلناک « (klnabas) (ج ٢: ص٥٨٠)، در برگردان واژة قرآنی «دافق » (٦/٨٦-٧) از مصـدر بشلیدن (danlibas) به معنی «چسبیدن » (برهان ) ساخته شده است .