چکیده:
شاهنامه فردوسی مهمترین اثری است که سبب حفظ فرهنگ و زبان این مرز و بوم شده است. از دیدگاه فرهنگ میتوان ادّعا نمود که فردوسی فرهنگ ایران پیش از اسلام را به فرهنگ پس از اسلام پیوند داده. استفاده از واژه ها، تعبیرات و ترکیبات فارسی، واژه سازی و چگونگی کاربرد نشانه برای جهت بخشی به معنای مورد نظر، هدف دیگری است که فردوسی در حوزه زبانی سعی خود را برآن متوجه کرده. فردوسی نه تنها در حفظ زبان فارسی کوشیده بلکه در کاربرد واژه ها نوعی کارکرد روان شناسانه قائل است. از این رو در انتخاب واژه بار معنایی کلمات را در نظر دارد و بگونه ای واژه ها را در محور همنشینی قرار میدهد که جانشین سازی واژه های دیگر بنظر نامناسب می آید. از سوی دیگر در کاربرد نشانه ها و واژه ها نه تنها به ساختار ظاهری و جنبه های معنایی بلکه به ساخت آوایی آنها نیز توجّه دارد. در این مقاله به پیوند واژه با معنا که در پیرفتها و پیامدهای داستانهای شاهنامه دیده میشود، پرداخته میشود. همچنین به تاثیرگذاری واژه ها بر یکدیگر و چگونگی بهره گیری از آنها برای رسیدن به یک نظام معنایی که هدف اصلی زبان است، اشاره میشود.
خلاصه ماشینی:
لـزوم تبـاین جهت توازن در کلمة کوه نیز با تبـاین کلمـة کـوه در معنـای اسـتواری و سـتوه در معنـی خستگی و فرو افتادگی و هم قافیه شدن این دو نشان داده میشود: چــو فرســنگ صــد گــرد برگــرد کــوه زبــــالای او چشــــم گــــردد ســــتوه (همان ، ج ٣ :١٠٦،ب ١٦٣٠) ســپهبد ســواری چــو یــک ســخت کــوه زمــین گشــته از نعــل اســبش ســتوه (ج ٤ : ١٨٢ ، ب١٠٦٨) پــی انــدر گــرفتم همــه دشــت و کــوه کــه از تــاختن شــد ســمندم ســتوه (همان ، ج ٥ : ٣٨ ،ب ٥٠٣) نکتة دیگر این که کلمة ستوه با همین ویژگی تباین و کیفیت معنـی و فضـای شـعر در تقابل با کلمه گروه که به صورت تشابه برای کوه آمده است قرار میگیرد: بـــه هـــم برشکســـتند هـــردو گـــروه شـــدند از دد و دام و دیـــوان ســـتوه (همان ، ج١ :٣٢ ،ب ٦٥) همانگونه که دیده میشود شاعر طوس آگاهانه یا ناخودآگاه با کاربرد کلمات «کوه ، گروه ، ستوه » به نوعی نظریه های ادبی را نیز تامین میکند و به نحوی شایسته و بـا کمـک واژه هـا معنی و مفهوم را رساتر و گویاتر القا مینماید.
انتخاب واژه هایی که در آنها واجهای «خ ،ت ،ز» وجود دارد و تکرار این واجها کاربرد آگاهانة نشانه های زبان است که فردوسی آن را در روح کلام دمیده اسـت .