چکیده:
در مقالۀ حاضر مفاد و معنای مورد نظر پلنتینگا از نظریۀ تکامل که ما نام آن را «تکاملِ خدابنیاد» نهادیم -بر اساس مبانی و پیشزمینۀ معرفتشناسانه اصلاح شده که یکی از نمونههای نظریۀ علم دینی اوست - بحث و بررسی میکنیم و سپس نقدهای دِنت- به عنوان یک نئودارونیسم ملحد - بر نظریۀ «تکامل خدابنیاد» پلنتینگا مورد جرح و تعدیل قرار میدهیم و در نهایت، ارزیابی از آرای دو فیلسوف با داوری نگارنده بعمل میآید تا به جمعبندی و نتیجهگیری نهایی برسیم. برای توضیح مختصر این دو دیدگاه بایستی گفت از نظر پلنتینگا تکامل و خلقتگرایی مفاهیم فرهنگی هستند که بهعنوان نشانگرهای ایدئولوژیک عمل میکنند. در نقطۀ مقابل، دِنت برای درک تکامل، یک دیدگاه منحصراً سکولار و یا بیخدایی را تأیید میکند، از نظر دِنت ایدۀ داروین در نظریۀ تکامل خطرناک است و همانند اسید کیهانی است که مفاهیم خدا و دین و متعاقباً «نظریۀ خلقتگرایی» را در خود ذوب میکند، ولی پلنتینگا برای دفاع از نظریهاش معتقد است، ستون الهی از زیستشناسی تکاملی وجود دارد که برای بحثهای معاصر در رابطۀ بین زیستشناسی، فلسفه و الهیات اهمیت دارد.
خلاصه ماشینی:
در نقطۀ مقابل ، دنت براي درک تکامل ، يک ديدگاه منحصـرا سـکولار و يا بي خدايي را تأييد ميکند، از نظر ِ دنت ايدٔە داروين در نظريۀ تکامل خطرناک اســـت و همانند اســـيد کيهاني اســـت که مفاهيم خدا و دين و ِ متعـاقبـا «نظريـۀ خلقـت گرايي» را در خود ذوب ميکند، ولي پلنتينگا براي دفاع از نظريه اش معتقد اســـت ، سـتون الهي از زيسـت شـناسـي تکاملي وجود دارد که براي بحث هاي معاصـر در رابطۀ بين زيسـت شـناسي، فلسفه و الهيات اهميت دارد.
او معتقد است که نظريۀ علمي تکامل به معنـاي دقيق کلمـه بـه طور کامل با اين تفکر که خدا روند تکامل را طراحي و هدايت کرده و جهت ميدهد به نحوي که هدف يا اهداف خاصي را دنبال ميکند، تطابق دارد.
دليل سـوم به اين شــرح اسـت : طبيعت گراها به طور معمول تکامل داروين را تأييد ميکنند، اما آن ها ميپرســـنـد کـه چگونـه يـک نفس جـاودان از طريق فراينـدهايي که دانش تکاملي مطرح ميکند، ميتواند به وجود آيد؟ اين جاســت که ريچارد داوکينز ميگويد:«اخلاقيات کاتوليک مســتلزم وجود يـک خليج بين هموســـاپين هـا و بقيـۀ حيوانـات اســت .
از نظر آلبرت انيشــتن ٦، «از ِ مهمترين ويژگيهاي دانشمند خوب اين که يک جست وجوگر واقعي حقيقت باشد» ( Plantinga ِ ٧٤ ,٢٠١١ ,Dennet &) بايسـتي خاطرنشـان کرد انتظار ما از علم اين نيسـت که به ما پاسخ هر سؤالي را بگويـد، براي مثال ، علم نميتواند به ما بگويد که آيا برده داري بد اســـت يا که خير، ولي در عين حـال ممکن اســت بتوانـد در مورد برخي پيـامـدهاي اجتماعي يا اقتصــادي برده داري به ما مطالبي ِ بگويد.