چکیده:
از گذشتهای دور به واسطه بار منفی مدح و اغراق در ستایش دیگران، همواره به سروده¬های ستایشی یا مدایح با دیدی بدبینانه نگریسته شدهاست. حال آن که این نوع شعر، صرف نظر از برخی شعرهای سراپا اغراق و ستایشهای غیر معقول، کارکردهای بسیار ارزشمند وقابل توجه دارد.شاید اگر شعر ستایشی نبود، بسیاری از دیوانهای شعرا اکنون در دسترس ما نبودند.علاوه بر این خدمت ارزشمند، شعرستایشی، دارای کارکردهای شایسته ای است که بررسی آنها موجب اصلاح نگاه محققان وادبیات شناسان و عموم خوانندگان نسبت به مدایح میشود . گفتنی است که فواید تاریخی، یکی از بهرههایی است که از شعر ستایشی حاصل میشود.شعرا در هنگام سرودن مدایح، خواسته یا ناخواسته نکات تاریخی فراوانی را در شعر خود داخل میکردند که بسیاری از آنها را در هیچ کتاب تاریخی نمیتوان یافت. در این مقاله به استخراج بخشی از این کارکردها در قصاید ستایشی خاقانی خواهیم پرداخت ودر آن اشارات تاریخی موجود در قصاید ستایشی خاقانی را نشان میدهیم تا دریافته شود که برخی از آنها در روشن کردن زوایای تاریک تاریخ مفید فایده هستند.
خلاصه ماشینی:
ارزش اشعار ستایشی تردیدی نیست در مطالعات ادبی امروزین ، تحقیقات ادبی وقصاید مدحیه ، بر خلاف تصور برخی محققان که یکسره آن را انکار میکنند، میتواند به عنوان اسناد تاریخی قابل توجهی واقع شوند؛حجم عمده ای از دواوین بسیاری شاعران به مدح و ستایش بخشیده شده است ، این گونه نگاه به بخش عمده ای از میراث مکتوب ما چندان نگاه دقیق و منصفانه ای به نظر نمیرسد و میتوان گفت که انکار شعر ستایشی یعنی پاک کردن مهمترین مضمون شعری در ادبیات فارسی و از دست دادن فواید فراوان این اشعار که تنها با نگاه دقیق و تجزیه وتحلیل آنها به دست میآید.
«در این قصیده از هم پاشیدن اردوی سلطان در جانب بغداد، مخالفت سلطان سلیمان و ملکشاه با سلطان محمد، بی نتیجه ماندن محاصره بغداد، انتقال ارسلان بن طغرل پسر عم سلطان از قلعۀ تکریت به بغداد و دل مشغولیها سلطان دربارة آن، به طور پوشیده بازگوشدهاست »( کندلی هریچی ، خاقانی شروانی حیات ، زمان و محیط او، ص (305 نکتۀ تاریخی دیگری که در جریان فتنۀ غزها میتوان به آن آگاهی یافت این که همانطوری که پیش از این نیز ذکر شد، خاقانی برخی امرا وسلاطین را برای باز پس گرفتن خراسان از غزها تحریک میکند.
(کندلی هریچی ، خاقانی شروانی حیات ، زمان و محیط او، ص ٣٦٣ ) خاقانی در این مورد میگوید : ســـنجر بمرد ویحـک ســـنجـار مـانـد آنک چون بنگری به صـورت سـنجار به که سنجر (ص ١٨٩) در قصیده ای که به مدح سیف الدین ارسلان بخشیده شده است ، به تاریخ رفتن خود به دربند اشاره میکند.