چکیده:
اثبات وجود خدا، همواره از مهمترین دغدغههای فکری بشر بوده است. از اینرو، در طول تاریخ اندیشههای دینی، اقامۀ برهانهای مختلف برای اثبات وجود خداوند و نیز سنجش میزان اعتبار هر کدام از این برهانها؛ از مسائل اساسی اندیشمندان بودهاند. یکی از این برهانها که بیشتر در فلسفۀ غرب و در آثار توماس آکوئیناس عرضه شد، برهان درجات کمال است که البته بهدلیل سوءفهمهایی که در ادراک آن صورت گرفته، مورد نقدهای بیرحمانهای نیز بوده و از همینرو، در الهیات فلسفی غرب چندان به آن توجه نشده است. این برهان در فلسفه و کلام اسلامی نیز ناشناخته مانده یا بیاعتبار تلقی شده است. در این مقاله، ضمن معرفی برهان درجات کمال و بیان پیشینۀ آن، به برخی انتقادها از این برهان پاسخ خواهیم داد و نیز ضمن مقایسۀ اجمالی آن با تقریر صدرایی از قاعدۀ امکان اشرف در فلسفۀ اسلامی، تلاش کردهایم بر پایۀ مبانی حکمت صدرایی، تقریر تازهای از این برهان ارائه دهیم.
خلاصه ماشینی:
انواع برهان ها بر وجود خدا به طور کلي ميتوان گفت استدلال ها بر وجود خدا بر دو گونه اند: الف ) برهان هاي لمي (شبه إني) يا پيشيني (a priori): در اين دسته برهان ها، از علت بـه معلول پي ميبريم ؛ ميتوان گفت برهان هاي إني نيز خود بر دو دسته انـد: در برخـي از ايـن برهان ها تلاش ميشود که با بررسي لوازم تعريف مفهـوم خـدا در ذهـن ، وجـود عينـي او اثبات شود، ولي در دستۀ ديگري از اين برهان ها که به ويژه در فلسفۀ اسلامي نمود دارد، از حقيقت وجود، به وجوب وجود او ميرسند؛ در اين دسته از برهان هـا کـه بـه برهـان هـاي وجودشناختي معروفند، به ويژه در برهان صديقين ، حد وسـط برهـان ، خـود واجـب تعـالي است .
استفادة ارسطو از درجات کمال براي اثبات هستي خداوند تنهـا بـه دورة نخسـتين تفکـر او (مثلا رسالۀ پري فيلوسوفياس ) مربوط است که به شدت تحت تأثير انديشه هـاي افلاطـوني بـود؛ زيرا در رساله هاي بعدي مابعدالطبيعه هرگز براي اثبات وجود خدا، از اين نوع اسـتدلال هـا (کـه 1 بر مفاهيم ديني عامه مبتني هستند) کمک نميگيرد (رک: کاپلستون ، ١٣٦٨، ج ١: ٣٦٣).
آن گونه که پيداست مفهوم وجود در اين برهان ها مشايي است ، ولي ساختار آنها بر اسـاس مفاهيم افلاطوني نهاده شده اند؛ يعني همان گونه که افلاطون براي هر امري در اين عـالم ، مثـال کاملي را در عالم اعلا در نظر ميگرفت ، آنسلم نيز در اين گونه برهان ها قائل اسـت کـه آنچـه ميان موجودات به طور مشترک وجود دارد، در يک موجود کامل به طور مطلـق موجـود اسـت (ايلخاني، ١٣٨٢: ١٩٧ - ٢٠٣).