چکیده:
شمس الدّین محمّدبن عبدالکریم طبسی از شعرای شاخص قصیده سرای اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است. اگرچه به دلل قرار گرفتن شهرت او در پرتو شهرت شاعران ی شهر معاصرش چون سنای، عطار، انوری، خاقانی، مولوی و سعدی، دیگر مجالی برای نمود یی این شاعر باقی نمانده است؛ امّا او به سیاق شاعران اواخر قرن ششم و پیروان سبک انوری، در آوردن ترکیبات خاص و مبتکرانه، استفاده از ا ماژهای شعری و آوردن مضامین دقیق و ی لطیف تبحّر زیادی داشتهاست؛ تا جایی که آفرنش و خلق تصاور شاعرانه و تناسب همگون یی در ساختار و زبان، میتواند شعر او را در ردف شعر شاعران توانمند قرن ششم و هفتم قرار ی دهد، هدف از این پژوهش نشان دادن جایگاه شمس طبسی در قصیدهسرایی و بررسی ویژگی های سبی شعر اوست. حاصل پژوهش نشان میدهد که وی در خلق ترکیبات نوآیین و ک تازه، شاعری توانا بوده و پویایی تصاویر شاعرانه او نه در سطح عمودی کلام؛ بلکه در زنجیره همنشینی یا سطح افقی کلام بارز است.
Shamseddin Mohammad KarimTabassi poet from the late sixth and early seventh century AH Qsydhsray index.He context and followers of the late sixth century poet Anwari style, in the specific composition and innovative, poetic use of the images, the content is accurate and subtle with great skill.famous because Sanai, Attar, Anvari, Khaghani, Rumi, Saadi, there is no room for the emergence of the poet. The aim of this study was to show the poem Shams Tabassi by examining the characteristics of his poetry style. The research result shows that he converts and creates new compounds, distinguished poets and dynamics of poetic images he is not in the vertical plane word, but the word is more prominent in the continuum of companionship or horizontal surface
خلاصه ماشینی:
با توجه به اینکه شمس شاعری درباری و مدیحه سراست ، مانند اغلب گویندگان شعر درباری ، دارای «من » شخصی و فردی است ؛ یعنی او بیشتر با جهان خارج و طبیعت اطرافش که بی جان است ، رابطه برقرار میکند؛ مثلا در تشبیب قصیده ای ، برق آسمان را مورد خطاب قرار میدهد و با استفاده از تخیل قوی خود از زبان او سخن میگوید : ای بــرق شـب زدای مـگـر تـیــغ آفتـابـی یـا در مـیـان زنـگ خـطا، گوهـرصـوابــی از کــورة اثـیـر بجـستی عــلـم کشیــده تــا بـوتۀ مذهـب خـــورشیـد را بتـابــی گفتی کـه هست نسل مــن از دودمان آتـش چـون بــاد یـافـه گـرد برای چه میشتابی زیـنسان کـه تابخانه چرخ از تو پر شرر شـد بــی شک زبـــانه ای ز نهانخانـۀ عـذابـــی نشگفت اگــر زکات خور شعلۀ تو شود خور چــون خـوشـه چیـن خورشید کان نصابـی (دیوان شمس طبسی ،ص ٦٩) بطورکلی این شاعر تقریبا هیچ توجهی به سرنوشت انسانها و مشکلات حیات انسانی و اجتماعی ندارد و اینها را در شعرش مطرح نمیکند؛ چنانکه شعرش گذشته از یک بیت که از اشتغال به شاعری نالیده است (همان : ص ٧٠) و آن را میتوان اشاره ای غیر مستقیم به اوضاع جامعه تلقی کرد، تقریبا خالی از هر موضوع اجتماعی است ؛ بنابراین ، او مانند: مولوی ،حافظ ، خیام و سنایی ...