چکیده:
سلامان و ابسال، داستانی رمزی و تمثیلی است که در تمدن یونانی ریشه دارد؛ اما در فضای فرهنگ ایرانی پرورده شده است. وجود روایات متعدد از این داستان در پیشینۀ ادبی ایران، بیانگر اهمیت آن در میان اندیشمندان ایرانی است. قابلیتهای بالقوۀ این اثر رمزی در ایجاد مضامین عمیق، دستمایۀ شاعران و نویسندگان بسیاری قرار گرفته است؛ پدیدآورندگانی که برای برآوردن انتظارات مخاطبان، در سدههای پیوسته این اثر را بازآفرینی کردند. ابنسینا نخستین کسی است که از قابلیتهای رمزی سلامان و ابسال بهره برد. سپس برخی متفکران نامآور ایرانی مانند فخر رازی، خواجه نصیر طوسی، جامی و نویدی، مفاهیم باطنی این روایت را کشف کردند. خواجه نصیر با تلاش چندین ساله به دو روایت از سلامان و ابسال دست یافت که در ظاهر متفاوت به نظر میرسید. او بر آن بود که مقصود ابنسینا از سلامان و ابسال در نمط نهم اشارات با روایتی همخوانی بیشتری دارد که ابوعبید گرگانی، شاگرد ابنسینا، به استاد خود نسبت داده است. برخی صاحبنظران معاصر مانند هانری کربن نیز نظر خواجه نصیر طوسی را تأیید کردهاند. بررسی تأویلهای یک اثر در نقد ادبی نوین جایگاه ویژهای به دست آورده و ژرار ژنت پژوهشگر معاصر فرانسه بخشی از ترامتنیت خود را با عنوان فرامتنیت به آن اختصاص داده است. به همین سبب در این پژوهش تلاش شد تا به این پرسش پاسخ داده شود که آیا با بررسی شرحها و تأویلهای سلامان و ابسال، به گونههای تازهای از فرامتن میتوان دست یافت؟ دستاوردهای برخاسته از این پژوهش به بازیابی دو گونۀ فرامتنی گسسته و پیوسته انجامید. همچنین این پژوهش بیانگر آن است که بیشتر شرح و تأویلهای سلامان و ابسال با تأثیرپذیرفتن از اندیشههای فلسفی ابنسینا پدید آمده است.
خلاصه ماشینی:
1ـ1 پیشینۀ پژوهش تاکنون روایتهای منثور و منظوم سلامان و ابسال باتوجهبه نظریۀ ژنت بررسی نشده است؛ اما در آثار زیر به بخشهایی از موضوع این پژوهش اشارههایی شده است: در مقالة «ابسال رمزی ناگشوده در نمط نهم اشارات» (روضاتیان: 1387) ابسال، باتوجهبه مباحث مطرح در نمط نهم اشارات، رمز عشق دانسته شده است.
داستان سلامان و ابسال سینایی با روایت یونانی آن، ازنظر مضمون و عناصر داستانی، ازجمله جنسیت شخصیتهای اصلی و ارتباط آنها با یکدیگر، متفاوت است؛ اما برپایة شواهد و قراین موجود در نمط نهم اشارات، میتوان گفت ابنسینا با روایت حنین آشنایی داشته است (روضاتیان، 1387: 142).
ابنسینا مخاطب را به کشف رمز واداشته است؛ اما با اشاره به این مطلب که مراد از سلامان و ابسال به ترتیب خود آدمی و مرتبۀ عرفانی اوست، کلیدواژههای حل معما را نیز در اختیار مخاطب قرار داده است تا هنگامیکه سخن از سلامان و ابسال به میان میآید، دو نکته را در نظر داشته باشد؛ نخست اینکه در ظاهرکلام نماند و با عبور از الفاظ به معانی عمیق نهفته در آنها دست یابد؛ دیگر آنکه دریابد این داستان در حوزۀ عرفان، برای اهل آن، ظرایف و نکاتی مهم دارد.
اظهارنظر فخر رازی بیانگر ناآشنایی او با داستان است؛ بهگونهایکه او را به حیرت واداشته است و میگوید: «قصة سلامان و ابسال از داستانهای بنام و همگانی نیست تا بتوان از ظاهر آن بر مراد ابنسینا دست یافت؛ بلکه شیخ پیش خود این دو لفظ را برای بیان دو معنای ناپیدا نهاده است؛ بنابراین خرد، توانایی ندارد خودبهخود از این دو لفظ معنا و مقصود نگارنده اشارات را دریابد» (همان: 531).