خلاصه ماشینی:
"این عدم اطلاع آشکار خمینی از واقعیت امر را به دو صورت میتوان تبیین کرد: یا آنکه وی نسبتبه تردیدهای ابراز شده در مورد سندیت اثر توسط دانشمندان اسلامی قرون وسطی و همچنین مطالعات و تحقیقات محققان غربی آگاهی نداشته است و یا آنکه از سر عمد، به حرفهای آنها بیاعتنایی نشان داده و ایمان و اعتقاد خویش را نسبتبه اقوال کلیشهای شدیدا جاافتاده عالمان سنتی ابراز داشته است.
به این قصد، خمینی به شیوهای متوسل میشود که به تعبیر یکی از دانشمندان معاصر، دیالکتیک عرفانی است; چنین دیالکتیکی حائز موقعیت مهمی در گفتار ابنعربی میباشد و سپس توسط پیروان وی در به عقد هم درآوردن فلسفه و عرفان دنبال شده است.
خمینی نظام دوبعدی ابنعربی را قبول میکند که طبق آن وحدت غیرقابل اکتناه اصلی امر مطلق در حضرت احدیت اولین گام را جهت تفرق و تعین خارجی برداشته و به قلمرو حضرت واحدیت نزول مینماید و حضرت واحدیت، در واقع نیست مگر همان نخستین تکانه خلاقه که مستلزم ظهور کثرات تجسمیافته در اعیان و پدیدههای جهان مرئی است.
خمینی در مصباح الهدایه و شروح خود، در پرتو نظریه شیعی در مورد امامان، این مباحث را مطرح میکند، و این کاری است که سابقهاش به دورانی میرسد که در آن، تعالیم ابنعربی به صورتی گسترده در میان متفکران شیعه ایران رواج یافته بود یعنی از قرن چهاردهم به بعد.
شعری که به مولای ما مولیالموحدین امیرالمؤمنین(ع) نسبت داده شده مشعر به این معناست که ا تزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر و انت الکتاب المبین الذی باحرفه یظهر المضمر تقریبا به یقین میتوان گفت که تصویری که امام خمینی از انسان کامل به عنوان کلمةالله ارائه میکند تحت تاثیر و الهام نظرات ابنعربی است."