چکیده:
رویارویی فکری ایرانیان با مدرنیت، تاکنون فراز و نشیبهای زیادی را به خود دیده است. اندیشمندان ایرانی نیز مانند اندیشمندان غربی، تلاش فکری خود را معطوف به ارائه راهحلی برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت نمودهاند. در پژوهش حاضر، به بررسی راهحل «داریوش شایگان» برای این مسئله پرداخته شده است. بدین منظور ابتدا گونههای انسانشناختی ترسیم¬شده و به نمایش درآمده در آثار او مورد اشاره قرار گرفتهاند. ادامه پژوهش به بازخوانی آثار شایگان بر مبنای مفهوم سوژه بازیگوش و به منظور روشن کردن راهحل او برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت اختصاص یافته است. سوژه بازیگوش، سوژهای است که دوپارگی خود را میپذیرد و آگاهانه و بازیگوشانه آنها را به یکدیگر پیوند میزند. شایگان هر چند به ذهنیت، خودمختاری کامل نمیدهد، او را در کلیت نیز محو نمیکند.
خلاصه ماشینی:
ادامه پژوهش به بازخوانی آثار شایگان بر مبنای مفهوم سوژه بازیگوش و به منظور روشن کردن راهحل او برای مسئله رابطه ذهنیت و کلیت اختصاص یافته است.
همین دید فراجغرافیایی و سیال و تاریخی دیدن هویت است که هر چند شایگان معتقد است که «انسانها در اعماق وجود خود وابسته به مأوای خویش باقی خواهند ماند» (همان: 96)، به نظر او، «هر چند خانههای وجود غربی و ایرانی اختلاف دارند، هر دو از یک سرچشمه جاری شدهاند و گفتوگو واقعا گفتوگو نخواهد شد، مگر آنکه در این سطح صورت گیرد» (شایگان، 1388الف: 97).
شایگان معتقد است که در عصر جدید «برای نخستینبار در تاریخ بشر، رابطه انسان با خدا و طبیعت از بن زیر و رو میگردد و این دگرگونی عمیق از جانب مغرب زمین به سوی ما میآید» (همان: 15).
شایگان در کتاب «آسیا در برابر غرب» ضمن بحث از نیهیلیسم و تاریخ تفکر غربی، به طبیعت و نحوه رویارویی انسان غربی با آن پرداخته است.
این خصایص یعنی تداخل سطوح آگاهی و غربزدگی ناآگاهانه، دو ویژگی مهم انسان ایدئولوگ است که طباطبایی، شایگان آسیا در برابر غرب را مصداقی از آن میداند.
شایگان نخست مسئلۀ خود را به صورت هبوط معنویت، صورتبندی مفهومی میکند و تاریخ غرب و شرق را بر اساس این مفهوم مورد بازخوانی قرار میدهد.
به نظر او، تحولات معرفتی و عینی جهان معاصر، سبب متذکر شدن تفکر غربی شده است و این امر از غرور انسان غربی کاسته و زمینه را برای شنیده شدن صدای فرهنگهای دیگر فراهم نموده است.