خلاصه ماشینی:
"در حالی که کمیسیون بورس اوراق بهادار5میکوشد تا نظارت خود را بر اصول حسابداری شرکتهای سهامی افزایش دهد و هیات استانداردهای حسابداری مالی6 تحت مدیریت رابرت هرتس،میکوشد تا در امر حسابداری رویکرد و روشی اتخاذ نماید که مبتنی بر اصول باشد و سعی میکند برای مسائل بحثانگیز راه حل جدیدی بیابد،و در عین حال گوشه چشمی هم به فعالیتهای هیات استانداردهای حسابداری بینالمللی7داشته باشد،سوالی که مطرح میشود این است که نقطهی احتمالی بحرانزا کجاست؟مثالهای زیر را در نظر نگیرید: *مدیریت ارشد شرکتی به بخشهای حسابداری و حسابرسی داخلی نیروی کار جدید اضافه نمیکند و منابع مالی تازه هم اختصاص نمیدهد،آن هم درست در شرایطی که خود این بخشها برای بازرسی موشکافانه زیر ذرهبین هستند.
*دیدگاههای متضادی در این مورد وجود دارد که نقش حسابرس داخلی در سطح شرکت سهامی چه باید باشد؟مثلا آیا میتوان پذیرفت که آنها باید به اصول بنیادین و اولیه برگردند و تمام توجه خود را به صحت و درستی اعداد و ارقام معطوف نمایند،یا اینکه باید نقش خود را به عنوان "مدیران ریسک شرکت"گسترش دهند و در مورد موضوعات متنوعی مانند کفایت فرآیندها،سیستمها و کنترلهایی که بر تمام خدمات تولیدی و حمل و نقل و خدمات ارائه شده به مشتریان اثر میگذارد،نظرات مشورتی ارائه کنند؟ *البته این پرسش که حسابرسان مستقل چه مقدار کار مشورتی غیر حسابرسی میتوانند انجام دهند هم چنان اساسی و پابرجاست.
در شرایط فعلی این امکان برای حسابرسان داخلی به وجود آمده است که بتوانند به کارگروه حسابرسی بگویند"نمیتوانی این کار را بکنی!" گرچه مارکس معتقد است که "حسابداران همان کاری را میکنند که در گذشته هم انجام میدادند"ولی در عین حال میافزاید"حسابرس داخلی در مقام خود به عنوان عضوی از کارکنان شرکت و به عنوان دستیار کارگروه حسابرسی باید به نحوی کار کند که اطمینان یابد دایرهی حسابداری کاری نخواهد کرد که کارگروه حسابرسی دچار دردسر و مشکل شود."