چکیده:
موضوع رابطه نفس و بدن قدمتی بهاندازه تاریخ فلسفه دارد که امروزه در پرتو نگاههای فیزیکالیستی در غرب به مسئله بدن و ذهن تقلیل پیدا کرده و یکی از مسائل مؤثر در حوزههای مختلف تعلیم و تربیت است. این مقاله، با بهرهگیری از روش تحلیلی دیدگاه دو اندیشمند مسلمان و غربی، یعنی ملاصدرا و دکارت، را درباره این موضوع و دلالتهای تربیتی آن بررسی کرده است. روش تحقیق این مقاله تحلیلی است. انتخاب این دو دانشمند به دلیل تأثیرگذاری فوقالعاده آنها در جریانهای فکری پس از خود بهویژه در موضوع رابطه نفس و بدن است. نظریه دکارت با تأکید بر تمایز نفس و بدن، رابطه آنها را به معضلی حلنشده تبدیل کرده و راه را برای رویکردهای افراطی ایدئالیسم و فیزیکالیسم در غرب گشوده است. ملاصدرا نیز با ارائه تبیین فلسفی یگانهانگارانه نفس و بدن، بهعنوان راهحل تباین نفس و بدن تأثیر فراوانی در اندیشمندان پس از خود برجای گذاشته است. برخی از دلالتهای مهم تربیتی اتحاد وجودی نفس و بدن، جسمانیةالحدوث بودن نفس، حرکت جوهری و اتحاد قوای آن عبارت است از: یادگیری مادامالعمر، ارتقای اهداف تربیتی، درهمتنیدگی ابعاد تربیت، توجه همزمان به نیازهای جسمی و روحی، تنوع روشهای آموزشی، تأکید بر فضای تربیتی، نقش الگویی مربی و تفاوتهای فردی در برنامه تربیتی.
خلاصه ماشینی:
همچنین پاسخ به این مسئله تأثیر زیادی بر رویکردهای تربیتی دارد؛ زیرا برنامههای تربیتی ناظر به حقیقت انسان هستند و اگر در آنها فقط به بخشی از حقیقت وجود آدمی توجه شود و آن بخش، سراسر حقیقت وجود انسان تلقی شود، محصول آن به جای انسان کامل، انسان تکبعدی خواهد بود (شکوهی، 1378، ص20 و 21)؛ از اینرو فهم دقیق ماهیت نفس و رابطه آن با بدن از مباحث محوری در فلسفه تعلیم و تربیت است.
این نوع نگرش به نفس و بدن مستلزم تمایزی اساسی و شکافی ژرف میان آنها و ایجاد این پرسش بزرگ فلسفی بود که رابطه این دو جوهر متمایز چیست؟ طبق نظر دکارت انسان متشکل از دو جوهر متمایز جسمانی و روحانی است؛ از سویی وی میپذیرد که باید بین علت و معلول سنخیت باشد، حال این پرسش پیش میآید که چگونه دو جوهر متمایز در هم اثر میکنند؟ تاریخ تفکر فلسفی درباره رابطه ذهن و بدن پس از زمان دکارت در واقع تاریخ تلاشهایی است که برای گریز از بنبست ثنویت دکارتی انجام شده است.
دلالتهای تربیتی ثنویت دکارتی نفس و بدن براساس مطالب پیشگفته نوع تبیین رابطه نفس و بدن تأثیر زیادی بر ابعاد مختلف تعلیم و تربیت دارد که دیدگاه ثنویتگرای دکارت از این قاعده مستثنا نیست؛ ازاینرو در این بخش برخی دلالتهای تربیتی این نظریه بررسی میشود: الف) ترجیح روش عقلانی و انتزاعی در تعلیم و تربیت: این امر برانگیخته از روش دکارت برای رسیدن به فهم نفس انسان است.