چکیده:
یکی از ویژگیهای فکری عطار که سبک عرفان او را از سبک شعری سایر شعرای عرفانی ممتاز میکند، کاربرد خاص عطار از مفهوم «درد» است. دراغلب متون نظم و نثر عرفانی، «درد» همان طلبست که اولین وادی سلوک محسوب میشود؛ درحالیکه عطار بخصوص در مثنوی مصیبت نامه، تشخص ویژه ای به این مفهوم داده است و آن را پیش از مقام طلب، نیرو محرکه سالک در سیر کمالی دانسته و درد را از آغاز تا پایان منظومه، بمثابه پیری درونی و هدایت کننده که به اصل مطلق متصلست، مورد تاکید قرار داده است. در این مقاله سعی میشود که کاربردهای خاص و متنوع عطار از مفهوم درد، بعنوان یکی از خصیصه های سبک شخصی شعر او مورد بررسی قرارگیرد و این مفهوم که عطار در حیطه آن نظریه پردازی کرده است، بعنوان عنصر غالب در سیر کمالی سالک مصیبت نامه تبیین شود.
خلاصه ماشینی:
دراغلب متون نظم و نثر عرفانی ، «درد» همان طلبست که اولین وادی سلوک محسوب میشود؛ درحالیکه عطـار بخـصوص در مثنـوی مصیبت نامه ، تشخص ویژه ای به این مفهوم داده است و آن را پیش از مقام طلب ، نیرو محرکـة سالک در سیر کمالی دانـسته و درد را از آغـاز تـا پایـان منظومـه ، بمثابـة پیـری درونـی و هدایت کننده که به اصل مطلق متصلست ، مورد تأکید قرار داده اسـت .
آنجـا کـه مجنون ، قبر لیلی را به بویی می یابد؛ زیرا دردی که در وجود مجنونست ، واسـطة میـان او و معشوق را برداشته و مجنون را به نزد لیلی هدایت میکند و این امر، به همـان راه پنهـان در ورای زمان و مکان مربوطست که در این حکایت ، به بو تعبیر میشود و عطار، علت وجـود آن راه نهانی و قرب بیواسطه را وجود درد عشق در جان عاشق میداند: درد او گــــر دامنــــت گیــــرد دمــــی رســــتگاری یــــابی از عــــالم همــــی بـــوی ایـــن درد از دل سرمـــست تـــو گــر تــوانی بــرد، بــردی دســت ، تــو عاشـــــــقان ایـــــــن درد از راه دراز میـــشناسد، ای عجـــب ، از بـــوی بـــاز (5302 -5301) همواره در مصیبت نامه به این نکته اشاره شده اسـت کـه ذره ای از درد، بـویی از معرفـت ، اندکی از عنایت حق ، برای راهیابی به اصل کل کافیست و زندگی حقیقی مردان خدا و کل آدمیان که در طلبند و در طلب نیـستند، بـه شـنیدن بـویی از عـالم جـان و یـافتن دردی از حقیقت دو جهانست و آنچـه بیخبـران در طلـبش حیراننـد و غـافلان از آن بـی نـان ، درد عشقست و کار، جز جستجوی معشوق نیست .