چکیده:
هدف این تحقیق تبیین نقش سرمایۀ فکری بر دوسوتوانی سازمانی با توجه به نقش تعدیلگر فرهنگ نوآورانه است. این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی- همبستگی میباشد. جامعۀ آماری تحقیق 370 شرکت تولیدی فعال در صنعت برق است که به شیوۀ نمونهگیری در دسترس،90 شرکت بهعنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار جمعآوری دادهها، سه پرسشنامة استاندارد شامل ۴۲ آیتم بوده است. برای سنجش متغیرها از مقیاس سرمایۀ فکری بونتیس (۱۹۹۸)، مقیاس دوسوتوانی سازمانی جانسن و همکاران (۲۰۰۶) و مقیاس فرهنگ نوآورانۀ دشپاند و همکاران (1993) استفاده شد. برای تحلیل دادهها، از مدل معادلات ساختار به روش حداقل مربعات جزئی (SmartPLS 3) استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان میدهد که سرمایۀ فکری تأثیر مثبت و قوی بر دوسوتوانی سازمانی دارد. بهعلاوه، سرمایۀ انسانی و سرمایۀ سازمانی و سرمایۀ ارتباطی بر دوسوتوانی سازمانی تأثیر مثبت داشتند. فرهنگ نوآورانه نیز تأثیر سرمایۀ فکری بر دوسوتوانی سازمانی را تعدیل می کند.
The purpose of this paper is to explore the effects of intellectual capital on Organizational Ambidexterity dimensions (exploration and exploitation) as well as the moderating effect of Mediating innovative culture in electricity industry. The research method is descriptive - correlation. the research statistical population constitute 90 manufacturing company’s managers in the electricity industry in the country select as the subjects. Data were collected via three standard questionnaires with 42 questions. to assess dimensions، Organizational Ambidexterity Scale proposed by jansen et al (2006)، intellectual capital Scale was developed by Bontis (1998)، and innovative culture Scale was developed by Deshpandé، Farley & Webster (1993) was employed. This study applies SmartPLS3 to investigate the research model. The results showed that intellectual capital and intellectual capital demensions has positive effects on Organizational Ambidexterity. In addition to، this study finds that innovative culture is the moderating factor between intellectual capital and Organizational Ambidexterity.
خلاصه ماشینی:
استادیار گروه مدیریت منابع انسانی و کسب وکار دانشکده مدیریت دانشگاه خوارزمی تاریخ دریافت : ١٣٩٧/٣/٦ تاریخ پذیرش: ١٣٩٧/٤/١٥ چکیده هدف این تحقیق تبیین نقش سرمایۀ فکری بر دوسوتوانی سازمانی با توجه به نقش تعدیل گر فرهنگ نوآورانه است .
باوجود پیوند نظری سرمایۀ فکری بـا دوسـوتوانی سـازمانی (مثـل ٢٠١٠ ,Kinnie &Swart )، درک چندان دقیقی دربارة چگونگی به کارگیری قابلیت ها و داراییهای دانشـی سـازمان بـرای تحقق هم زمان اکتشاف و بهرهبرداری وجود نـدارد (٢٠٠٩ ,Snell &Kang ) یـا شـواهد تجربـی کمی در این زمینه وجود دارد، یا اگر شواهد تجربی در مورد ارتباط سرمایۀ فکری با اکتشـاف و بهرهبـرداری وجـود دارد، ناسـازگار (ترکیبـی از روابـط مثبـت و منفـی) اسـت ( ,Kang et al ٢٠١٢).
بـا توجه به مطالب مطرح شده در بالا، هدف این مطالعه بررسی تأثیر سرمایۀ فکری و ابعـاد آن بـر دوسوتوانی سازمانی با تأکید تأکید بر نقش تعدیل گر فرهنگ نوآورانه است .
(Snell, 2004 چارچوب نظری سرمایۀ فکری و دوسوتوانی سازمانی: اخیرا برخی پژوهش ها ( ;٢٠٠٩ ,Snell &Kang ٢٠٠٥ ,Youndt &Subramaniam ) خاطر نشان کردند که داراییهای دانشی، از طریق ابزارهای مختلف میتواند به تحقق هم زمان فعالیت های اکتشاف و بهرهبرداری کمک کنـد.
از این رو، فرضیۀ زیر قابل طرح است : فرضیۀ ١: سرمایۀ فکری بر دوسوتوانی سازمانی تأثیر مثبت دارد.
بـا توجه به مطالب بیانشده فرضیۀ زیر قابل طرح است : فرضیۀ ٥: فرهنگ نوآورانه تأثیر سرمایۀ فکری بر دوسوتوانی سازمانی را تعدیل میکند.