چکیده:
این پژوهش در پی بررسی و تحلیل محتوای آیات قرآن و مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر و مقایسه تطبیقی آنها در رابطه با زنان و جایگاه حقوقی و اجتماعی آنان است. نگاه مسلط در کشورهای اسلامی به خصوص ایران، این است که زنان با ظهور اسلام نقش و موقعیتی بینظیر یافته و دارای هویتی انسانی گردیدهاند و از آنجا که انسان را محق قانون گذاری نمیبینند؛ و حق قانون گذاری را انحصاراً مختص الله میدانند؛ به اعلامیه و مواد آن انتقاد دارند. نویسنده بر این اعتقاد است که با نگاهی ساختارگرایانه و با توجه به شرایط «فرهنگی» و «اجتماعی» خود، هر کدام به انسان و کرامت آن اندیشیدهاند و هر دو دغدغه بشری داشتهاند؛ می توانند مورد توجه و عنایت قرار گیرند. با انتخاب روش تحقیق تحلیلی-تطبیقی در این مقاله، برای آزمون این فرضیه، ضمن به کار گیری نظریه ساختارگرایی، به تعریف مفاهیم حق و حقوق میپردازد و هدف هر دو را افزایش شخصیت و جایگاه انسانی و در این مورد خاص «زن» متأثر از بعد زمانی و مکانی میداند و نتیجهگیری میکند که نقطه تامین منافع و جایگاه حقوقی زنان در برقراری تعادل بین دو عنصر زمان و مکان است.
خلاصه ماشینی:
از آنجایی که مذهب و سیاست نقش بسیار حائز اهمیتی در فرهنگ و آداب و رسوم و طرز تفکر مردم جهان دارند؛ سعی کردیم به مطالعه و بررسی قرآن کریم و نگاه این کتاب آسمانی به زن و اثراتی که این آیات در وضعیت و جایگاه زنان بوجود آورد؛ به عنوان یک مذهب ، و نیز بررسی اعلامیه جهانی حقوق بشر به عنوان یک اعلامیه سیاسی پرداخته و به مقایسه این دو اثر بپردازیم .
قرآن به عنوان یک منبع موثق آسمانی، که نقش بسیار پررنگی در قوانین و فرهنگ و رسوم کشورهای مسلمان دارد و اعلامیه جهانی حقوق بشر، به عنوان دستاورد انسان متمدن شده که در راستای بهبود اوضاع اجتماعی و حقوقی و سیاسی انسان هاست ؛ بهترین منابع برای بررسی و تدقیق موقعیت زن در شرق و غرب می باشد.
از آنجایی که اسلام و قرآن گاهی آماج حملات مدافعان حقوق زنان و فمینیست ها در باب نقض و نادیده گرفتن و نابرابری حقوق زنان در مقایسه با مردان بوده است ؛ و نیز انتقاداتی که از جانب مسلمانان به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر وارد می شود؛ سعی شده است که در این ١١٣ تحقیق بدون هیچ گونه سمت گیری و پیش داوری به مطالعه و مقایسه این دو منبع پرداخته شود؛ و قوت و ضعف های آنها با یکدیگر مقایسه گردد.