چکیده:
فرقههای انحرافی، همچون بهائیت و قادیانی، در موضوع مسیح و آخرالزمان به متون دینی استناد کردهاند؛ اما برخی از این متون، از لحاظ سندی اشکال داشته و در پارهای موارد نیز متفکران فرقهها از حیث دلالت، آنها را تحریف کردهاند. محور این نوشتار، بررسی این انحرافات دلالی است. این تحقیق، با اجرای مطالعات کتابخانهای و چند رسانهای، و نیز با روش تحلیل ظواهر و تاویلات متون، بهکار رفته توسط فرقهها، به انجام رسیده است و نتایج را میتوان چنین برشمرد: فرقهها با تفسیر به رای، تطبیقات ذوقی و بدون دلیل و خروج از قواعد دلالت متن، شخصیتها و سران خود را همان «عیسی» یا «شبیه او» معرفی کردهاند و مخالفان را معادل دجال دانستهاند. بررسی دلالت متون مورد استناد، نشان میدهد، شخصیت و رفتار حضرت عیسی از نظر تولد، طول عمر و فعالیتهای آخرالزمانی وی با هیچ نوع از دلالت بر رهبران فرقهها منطبق نیست.
خلاصه ماشینی:
بازتاب نقش و شخصیت مسیحا در دو فرقه قادیانی و بهائیت بر اساس دلالت شناسی منصوصات دینی جواد اسحاقیان درچه 1 ـ حجت حیدری چراتی 2 چکیده فرقههای انحرافی، همچون بهائیت و قادیانی، در موضوع مسیح و آخرالزمان به متون دینی استناد کردهاند؛ اما برخی از این متون، از لحاظ سندی اشکال داشته و در پارهای موارد نیز متفکران فرقهها از حیث دلالت، آنها را تحریف کردهاند.
روش انطباق شخصیت مسیح با سران فرقه چگونه است؟ یکی از آسیبهای مهمی که فرقهها به امت اسلامی وارد میکنند، نوع تفسیرها و برداشتهای آنان از نصوص دینی است؛ خصوصا در موضوع این نوشتار که منابع و نصوص ادیان مختلف به آن اهمیت داده و حجم قابل توجهی از مطالب خود را به آن اختصاص دادهاند.
با این توجیهات، هر فرقه و گروهی میتواند برای مسیح موعود، مصداق و نمونه خاص و متفاوتی ارائه کند و به عبارتی دیگر، معیار مشخصی برای تشخیص صحیح از نادرست وجود ندارد؛ خصوصا که به صراحت، مسیر علمی را نفی میکنند؛ مثلا گفته میشود: حتی علما از فهم تأویل ظواهر ناتوانند؛ مقولههایی مانند ورود یوم الله، حشر و نشر قیامت و ظلمت شمس و قمر، که از حوادث آتیه است و از آیات صدق دعوت نبویه که نه تنها امی عامی از معرفت آن محروم و عاجز است، بل علمای اعلام و فلاسفه عظام از بیان آن قبل الوقوع عاجزند و از فهم آن و درج آن در کتابهای خود قبل از بلوغ اجل و ورود موعود، محروم و قاصر (گلپایگانی، بیتا: ص361).