چکیده:
تفکر دکتر رضا داوری اردکانی، حرکت و گذاری دارد که منطق آن روشن نشده است. موضوع اصلی این مقاله توجه به این گذار، روشنسازی منطق درونی آن و سپس پرداختن به چالشهای درونیاش است. ازین رو نخست به اثبات وجود این گذار پرداخته و سپس در حرکتی تفسیری تلاش میشود تا به چیستی این گذار و منطق آن توجه شود. هدف آن است تا روشن شود، برآمدن مفهوم «توسعهنیافتگی» ـ مفهوم بنیادین در نوشتههای متاخر دکتر داوری ـ به نحو مضمر در فهم ایشان از چگونگی بیرونشدن از وضع «غربزدگی» ـ مفهوم بنیادین در نوشتههای متقدم ـ نهفته بوده است و حرکت فکری ایشان بیش از آنکه بر اساس مفهوم گسست فهم شود بهتر است با مفهوم گذار و جابهجایی سطح بحث، فهم شود. با این گذار، بحث از سطح فلسفی به سطح روشنفکرانه جابهجا میشود و پرسش اصلی نیز از چیستی و چگونگی نسبت ما با غرب به پرسش از چگونگی چیرگی بر دشواریهای راه تجدد تغییر مییابد. در اینجاست که باز به نوبهی خود پرسشهای جدیدی سربرمیآورند. این پرسشهای نوپدید، به جای آنکه پرسشهایی از چرایی این گذار باشند، پرسشهایی از خود «طرح غربزدگی» و صورتبندی مفهومی آن هستند. با طرح این پرسشها نیاز ضروری ما برای بازگشت دوباره از روشنفکری به فلسفه و بازاندیشی خود «طرح غربزدگی» همچون فهمی خاص از نسبت من و جزـمن، آشکار میشود.
خلاصه ماشینی:
دکتر داوری درعینحال با طرح نسبت استعلایی به این دریافت میرسد که برونشد از وضع غربزدگی شرطی جز آنچه فردید گفت دارد، که تا برآورده نشود سلب این عقل ممکن نیست و آن شرط عبارت است از رسیدن به توان مشارکت در روند جهانی علم و فناوری مدرن.
باور به عقل واحد و جهان واحد برای طرح غربزدگی چشم اسفندیار است، زیرا در راهکار داوری و حتی فردید، برای برونشد از وضع غربزدگی، هدف و غایتی نامدرن در نظر گرفته شده است که با فرض وحدانیت عقل ناسازگار است؛ زیرا اگر عقلی غیراز عقل مدرن تحقق نداشته باشد، دیگر نمیتوان امید داشت که با رسیدن به غربزدگی فعال یا بهصرف سلب عقل مدرن به آن دست یافت.
داوری میکوشد تا این بینش فلسفی فردید (یعنی تغییرکردن عالم و هرچه در آن است آنگاهکه نسبت میان این سه ایده تغییر کند) را با زبانی کانتی برای ما روشن کند، بنابراین هنگامیکه میخواهد از غربزدگی سخن بگوید از چیستی غرب سخن میگوید و زمانیکه میخواهد چیستی غرب را روشن کند آن را همچون شرط امکان هر فهم و هر عملی در عالم غربی میفهمد.
طرح نسبت شرطی میان عالم غربی، همچون یک کل، یک شرط، یا یک ذات، با فرآوردههای آن یکی از مهمترین آوردههای دکتر داوری برای روشنسازی طرح غربزدگی است؛ اما ازآنجاکه درک امر استعلایی و جایگاه هستیشناختی شرط امکان در فکر فلسفی آسانیاب نیست، این نقطۀ قوت به یکی از چالشبرانگیزترین مفصلهای فکری ایشان بدل شده است.