چکیده:
مقاله پیش رو، نخست به معرفی و تبیین اندیشههای مطلقگرایان (جهانشمولان) و نسبیباوران (دو جریان اصلی تفسیر حقوق زنان) و سپس به مقایسه و بررسی کنوانسیون رفع تبعیض از زنان (تکیهگاه اصلی مطلقگرایان) با منشور داخلی حقوق و مسئولیتهای زنان میپردازد. همچنین گرایشهای داخلی هر یک از این دو دیدگاه و برداشت هر کدام در رابطه با منشور مورد تحلیل قرار میگیرد. از دید مطلق گرایی، اصول کلی حقوق زنان نمیتواند محدود به جغرافیا و یا فرهنگی خاص شود. منشور اما، محدویت و بایستههای فرهنگی را جزیی از اصول حقوق زنان تلقی میکند. بر این اساس با برشمردن امتیازات و کاستیهای این دو متن از منظر یکدیگر و جمعبندی نهایی، نتیجهای واحد برای ارائه بهترین معیار و راه حل در حوزة حقوق زنان را پیشنهاد میشود.
خلاصه ماشینی:
» (عمید زنجانی و توکلی، 1386: 187) در مقابل برخی از نواندیشان دینی با تأکید بر ضرورت حفظ و احترام کامل به داشتههای دینی و قبول ملاکهایی اساسی چون دستورات الاهی، از راه اعمال تأویلی نو در تفسیر درباره متون اسلامی، توجیه و بازبینی دوباره بر باورهای ثانویه و اذعان به فهم نادرست گذشته از این منابع، درصدد برقراری ارتباط با خواستهای جهانی در حوزة حقوق زنان میباشند، این دسته با ایمان داشتن به ریشههای واحد میان تمام ادیان و تفکرات انسانی در برابر دو جنس، نسبیتهای فرهنگی را به شکل مکملی برای معاهدات بینالمللی در میآورند: «[اگر] همة اندیشمندان و همه اندیشهها در یک بحث دائمی به اجماع و اشتراک برداشتها برسند و نکات مشترکی را به عنوان «حقوق فطری بشر» به رسمیت بشناسند، دین در چنین وضعی قطعا با حقوق بشر در تعارض قرار نمیگیرد؛ چرا که دین فطری مبتنی بر حقوق فطری است و امکان.