چکیده:
تاریخ انگارهها، یکی از شاخههای نوپدید تاریخنگاری است که رویدادهای تاریخی را در پرتو اندیشهها و آموزهها برمیرسد. این نوشتار، تاریخ شکلگیری آموزه اسلامی محرّفبودن بایبل (شامل تَنَخ و عهد جدید) را به مثابه یک انگاره مورد بررسی قرار داده است. منابع این پژوهش، بیشتر منابع مسیحی و گاه اسلامی ـ مسیحی سه قرن نخست اسلامی است که در آنها اِشکالهای مختلف مسلمانان بر مسیحیت مطرح و پاسخ داده شده است.
بر اساس برخی اسناد، انگاره معیار در بین مسلمانان در باره بایبل تا دوران هارون الرشید، انگاره وثاقت بایبل و نه محرّفبودن آن بوده است؛ اما بر پایه منابعی دیگر، کهنترین زمانی که مسلمانان اتهام تحریف را متوجه بایبل کردهاند، به اوایل دوران عباسی برمیگردد و انگاره تحریف، به شکلی بسیار ابتدایی و مبهم، در دوران مهدی عباسی مطرح بوده است و بههرحال، تنها از دوران خلافت مأمون به بعد است که میتوان ظهور این انگاره را بهروشنی مشاهده کرد
خلاصه ماشینی:
بسیاری از محققان مسلمان و غیرمسلمان بر این باورند که انگاره تحریف بایبل، قدمتی به اندازه تاریخ نزول قرآن دارد و گویی نخستینبار این انگاره در خود قرآن بیان شده است؛ اما حقیقت آن است که این انگاره، قدمتی بیش از این دارد و در واقع، از قرنها پیش از نزول قرآن، یکی از موضوعات مورد بحث میان فرقههای مسیحی یا در مجادلات یهودی ـ مسیحی بوده است؛ ولی این بدان معنا نیست که این بحث در فضای اسلامی نیز از همان دوران نخست ظهور اسلام مطرح شده است.
آنچه در اینجا به عنوان «دوران سکوت» یاد میکنیم، تنها ناظر به موضوع این مقاله، یعنی انگاره تحریف بایبل است؛ نه سایر موضوعات مورد بحث میان دینداران؛ به عبارت دیگر، این نامگذاری بدان معنا نیست که در دو قرن اول پس از هجرت، مطلقا گفتوگو یا مجادلهای میان مسلمانان و پیروان سایر ادیان درنگرفته است؛ بلکه منظور از این نامگذاری، آن است که با وجود مباحثات فراوانی که از همان بدو ظهور اسلام میان مسلمانان و پیروان دیگر ادیان درگرفته و امروزه اسنادی از آنها در دست ما هست، در موضوع مورد تحقیق این مقاله، یعنی انگاره تحریف بایبل، شاهد سکوتی هستیم که به طور ضمنی دال بر آن است که در این دوره، موضوع یادشده هنوز مطرح نشده بوده است؛ چراکه با توجه به اهمیت بسیار زیاد این بحث، منطقی نیست که در دورهای چنین بحثی مطرح شده باشد، اما تمام اسناد آن دوره، در این باره ساکت باشند.