چکیده:
اندیشه اجتماعی ابنخلدون پس از بازیابی در قرن نوزدهم همواره موضوع بحث و اختلاف نظر محققان و مفسران غربی و غیرغربی بوده است؛ هم از این حیث که آیا میتوان او را بنیانگذار جامعه شناسی دانست و هم از این جنبه که چگونه میتوان با استفاده از نظریات وی، مکتبی غیرغربی در جامعهشناسی تاسیس کرد. به موازات مباحث فوق، تلاشهایی برای کاربست مفهوم عصبیت در خصوص پدیدههای معاصر صورت گرفته که برخی از آنها نیز در قالب تلفیق آراء وی با نظریات معاصر بوده است. پژوهش حاضر ابتدا با رویکردی فرانظری و با تاکید بر ویژگیهای پارادایمی و ابعاد معرفتشناختی، به مطالعه شماری از تفاسیر، کاربستها و تلفیقهای نظری میپردازد که بر مبنای نظریه عصبیت ابن خلدون صورت گرفته اند تا محدودیتها، ظرفیتها و حوزههای پژوهشی مرتبط با این مفهوم را آشکار سازد. در انتها، پیشنهادهایی برای چگونگی کاربست این مفهوم در پدیدههای سیاسی-اجتماعی معاصر و تلفیق آن با نظریات جدید ارائه میشود.
خلاصه ماشینی:
ظرفيت هاي »عصبيت « براي تبيين نظري پديده هاي سياسي-اجتماعي در جهان اسلام ١ منصور ميراحمدي* تاريخ دريافت : ١٣٩٦/٩/٢٧ احمد مهربان دافساري** تاريخ تأييد: ١٣٩٦/١١/٢١ چکيده انديشه اجتماعي ابن خلدون پس از بازيابي در قرن نوزدهم همواره موضوع بحث و اختلاف نظر محققان و مفسران غربي و غيرغربي بوده است ؛ هم از اين حيث که آيا مي توان او را بنيان گذار جامعه شناسي دانست و هم از اين جنبه که چگونه مي توان با استفاده از نظريات وي، مکتبي غيرغربي در جامعه شناسي تأسيس کرد.
بررسي اجمالي منابع آکادميک نشان دهنده انبوهي از تلاش هاي مستقل ، پراکنده و متناقض براي کاربست نظريات ابن خلدون در خصوص موضوعات معاصر است که صرفا بر اساس برداشت هاي جامعه شناسانه از مفاهيم وي انجام شده و غالبا بدون مطالعه انديشه ابن خلدون و در نظر گرفتن ملاحظ ات معرفت شناختي مترتب بر کاربست ايده هاي خلدوني در موضوعات معاصر يا تلفيق آن ها با نظريات جديد صورت گرفته اند.
بنابراين ، پژوهش حاضر با هدف ايجاد ارتباط ي ارگانيک بين انديشه اجتماعي ابن خلدون و کاربست هاي جامعه شناختي آثار وي، اين پرسش را مطرح مي کند که مفهوم عصبيت از چه محدوديت ها و ظرفيت هايي براي تبيين نقش آفريني روندهاي اجتماعي در زندگي سياسي جوامع اسلامي معاصر برخوردار است ؟ هرگونه کاربست ، تلفيق ، چارچوب سازي يا مدل سازي بر مبناي مفاهيم خلدوني، تلاشيجامعه شناختياست که درعين حال منوطبه شناخت وتعيين جايگاه انديشه هاي وي- هم نسبت به انديشمندان اسلاميوهم نسبت به نظريه اجتماعيمعاصر-است .